پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

شب بی سحر

آخ از این شب های کشدار و طولانی.

بلد نیستم ازش استفاده کنم. وقتی دست ندارم برای بافتن، حوصله ندارم برای خواندن، حس ندارم برای نوشتن.

دلم گشتن بین ردیف پیراکانتاهای پارک را می خواهد و لمس کردن میوه های گرد ریز نارنجی ش .

گفتیم چندتایی با بچه هامان برویم صبحی را توی پارک خلوتی که هیچ کسی میلش نمی کشد سرصبح آنجا باشد، صبحانه بخوریم و کمی جان بگیریم برای روزهای پیش رویی که از بیم آنفولانزا و کرونای منتشر،حبس مان می کند توی چهاردیواری ها.  زد و باران چند روزه گرفت جهان را.

سارا اسکرین هواشناسی را با خنده فرستاد و گفت : بارونیه!

امشب هم خبر داد بی باران هم نمی شد بیاید. مهمان!! گرفتدش.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.