پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اوی لعنتی

اول عصبانی می شوم. خشمگین. از شدت خشم تپش قلب می گیرم. بعد می ترسم. بعدتر می گویم چرا مرور کنم همه ی چیزهایی که می دانم و می بینم و می شنوم؟ یکساعت چرخیدن بین دالان های پر از شمشاد و رزهای سفید را دو به شک که ( باز هم  ادامه می دهمش یا نه) می گذرانم.

بعد از صبحانه، حین نظافت و گردگیری و تی کشیدن یکساعت بعدی را هم می شنوم.خشمم کمتر است. حیرتم اما بیشتر و بیشتر و بیشتر می شود.

و باز به این می رسم که فرمول یکی ست، مواد لازم برای واکنش یکی است.پس چرا آدم خنگ و ابله درس عبرت نمی گیرد و بلد نیست پیشگیری کند؟ چرا نمی تواند  سوسوی کم جان شعله را با ریختن آب و گفتن بسم الله برای در امان ماندن از اجنه، خاموش کند؟ چرا آدم، آدم نمی شود؟


-ایستگاه های خاص و شیک و نونوار و مدرن مال اوست. غذاهای خوب و مقوی با نورپردازی قرمز برای گوشت، سبز برای غذای گیاهی و ... برای اوست. شراب اعلا برای اوست.

-فقط بخشی از شهر برق دارد و روشن است. باقی در ظلمات فرو رفته.چون تامین هزینه ی آن کمرشکن است.

-ارتش بی خاصیت و بی امکانات است. در عوض صدهزار نیروی زبده ی تعلیم یافته مجهز به قایق تندرو و امکانات مدرن ،وطیفه ی حفاظت از او را به عهده دارند.

-بخشی دارند برای فعالیت های ادبی. برای نوشتن رمان و شعر. رمان های قطور.از زمانی به بعد چاپ کتاب بخاطر هزینه ی بالای کاغذ منتفی می شود.اما نوشتن و چاپ شعر هزینه ی کمتری دارد.گرچه تاثیر آن به اندازه ی رمان نیست.

-سازمانی دارند عریض و طویل پر از شاعر و نویسنده ی دست آموز.رمان می نویسند.شعر می نویسند و خورشید تابان(او) را می ستایند. او شعرها را می شنود. لبخند می زند.  روی شانه ی شاعر می زند و زندگی مرفه و کاملی برایش تدارک می بیند و می خواهد باز هم شعر خوب!! بنویسد.

-کارگروه های خاصی دارند برای تولید شعر. مضمون به آنها داده می شود. شش ماه فرصت می دهند تا المان های مورد نظر را در کلمات بنشانند و شعر کنند و به خورد مردم بدهند تا سالهای سال از بر بخوانند و اشک شوق بریزند برای او.

-نویسنده و شاعر در بارگاه او امن و امان و در بهترین سطح زندگی است. زیرا کلماتش در خدمت اوست.

-یک شعار دست نویس او را خوش می آید و دستور می دهد تمام شعارهای قبلی کوبیده بردیوار را در تمام کشور جمع کنند و این یکی را جایگزین کنند. کشور در فقط و فاقه است. اما همه نیست هزینه ی این تعویض چقدر می شود. مهم تاثیر گذاری آن شعار روی همدلی و مرافقت مردم به اوست.

-حرف که می زند همه گریه می کنند .از شوق. از ذوق. از فرط عشق.

-آنجا کره ی شمالی ست . من قلبم از هم می درد که اینجا ایران است و ...


برداشت از:  رهبر عزیز

جنگ جین سونگ

انتشارات ققنوس


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.