به آقاشون گفتم: این دوتا چپ میرن راست میرن هی میگن: من تیزهوشم...من تیزهوشم. خفه کردن ما رو با این همه ادعا.
این دوتا ، پسرک و دوستش بودن که دوتایی ما مامانها و پسرها رفته بودیم از معلم ششم شون تشکر کنیم.
آقای معلم گفت: توی تمام سالهای تدریسم بین این همه شاگردی که از کلاس های من قبول شدن بین پنجاه تا شاگرد قبول شده فقط یک تیزهوش داشتم. تیزهوش یعنی..
و در مورد ویژگی های یک تیزهوش توضیح داد.بعد ادامه داد:
-شماها تیزهوش نیستین. درس خون های مسئولیت پذیری هستین که برای رسیدن به هدفت تون برنامه ریزی می کنین و براش تلاش می کنین.
حالا از دیروز تا الان تا بهش میگی : فلان کار رو بکن ، میگه:
-من تیزهوش نیستم. من فقط یه درس خون مسئولیت پذیرم!!!