پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

ماهوت

برس رو نشون داد و گفت:مامان این برای چه کاریه؟ گفتم: ماهوت پاک کنه مامان . گفت: ماهوت چیه ؟ دقیقا چی رو باهاش پاک می کنن؟

تا بیام جواب بدم پسربزرگه پرید وسط و خیلی عادی و با اعتماد به نفس جواب داد: ماهوت شونو! بچه م گفت: ماهوت کجامونه؟

شیطان رجیم درونم شروع کد به قل قل کردن. گفتم: خودت حدس بزن. و با پسربزرگه حالا قهقهه نزن، کی قههه بزن. از ته دل و بلند.

بچه گفت: جای منشوریه؟ گفتم می تونی اشاره کنی.من با آره یا نه جواب میدم.

کتف و گردن و شکم و ران و زانو رو نشون داد و گفت: اینه؟ و با دور شدی و نزدیک شدی جوابش رو دادم.

برس رو برد توی اتاق تا بگذاره سرجاش. گفتم: بیا مامان...بیا بهت بگم چیه. کت و پالتو و لباسهای ضخیم رو که نمیشه تند تند شست با این تمیز می کنن. حتی برای پاک کردن لباسایی که گل پاشیده بهش و خشک شده هم ازش استفاده می کنیم.

پسربزرگه گفت: داره سرت شیره می ماله. آدم بزرگا رو که می شناسی! برو توی اتاق فکر کن ببین می تونی ماهوتت رو کشف کنی یا نه.

حیرت هنوز توی صورتش بازی بازی می کرد. برادر رو بیشتر از من قبول داره!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.