پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

زن در ریگ روان

ادبیات ژاپن یا لااقل آن کتابهایی که من از این ادبیات خوانده ام، نثر روان و جذابی دارد.( و خوشبختانه ترجمه ای خوب) مفاهیم عمیق انسانی و فلسفی را در واژه هایی آشنا و قابل دسترس قالب گرفته و خواننده را به تفکر و چالش دعوت می کند.

ریشه ی اساطیر و افسانه های مکتوب و منقول به قدرت فهم آدمی از طبیعت و محیط برمی گردد. آدمِ جامعه ی گرسنه  رستم را در حال کباب کردن گور و درسته قورت دادنش روایت می کند. آدم جامعه ی ناامن پهلوانان دلیری را که با اژدها یا دیو هفت سر می جنگد و بر او فایق می شود، می سازد. شاید افسانه ی سیزیف که در منابع کهن یونان، محکوم به سرگردانی در دورباطل بالا بردن سنگ غلتان تا بالای کوه و فروافتادن سنگ از شیب کوه و شروع دوباره و هزارباره ی غلتاندن سنگ است نیز حاصل ذهن آگاهی بشرِ آن دوره است که فهمیده زندگی بشری چرخیدن و سرگردانی در دورتسلسلی ابدی ست. به دنیا می آییم، تولید مثل می کنیم، با سختی و مکافات محصول تولیدی مان را بزرگ می کنیم و همین چرخه در نسل های آینده و آینده و آینده مکرر می شود بی آنکه بیهودگی اش درس عبرتی داشته باشد. دوره های تاریخی مشابه را می خوانیم و در آن زندگی می کنیم و می فهمیم که کدام کار و عمل بی نتیجه و کدام  تغیییر و کنش مفید است، اما آن چرخه ی تکرار را بیش تر دوست می داریم و در آن غوطه وریم.

مرد از خالی کردن شن ها سرباز می زند. نقشه ی فرار می کشد. اقدام به فرار می کند. از بلندی سقوط می کند. در ده گیر می افتد و در نهایت به بازیچه ای که برای تولید آب صاف و قابل شرب دلگرم می شود و راه روشن فرار را ندیده می گیرد و ماندن در گودال را ترجیح می دهد.

سالهای مدیدی که در این چرخه گرفتار بوده، به اندازه ی کافی روی خلق و خوی بشری او تاثیر داشته که نوع دیگر زندگی را فراموش کند و به این مدل و سبک پیش رو خو بگیرد.

از جهتی دیگر، انسان قادر نیست به تنهایی انتخاب کند و پای انتخابش بماند. معمولا این جامعه، حکومت، محیط و قوانین اند که او را مثل اسب عصاری مجبور به چرخیدن حول محور جبریات می کند. مردم ده ( حکومت، جامعه، محیط) مرد را علیرغم میلش در گودال نگه می داند و با محرومیت از آب و غذا و روزنامه ادبش می کنند تا کار مورد نظر آنها را انجام بدهد. حتی بی شرمانه از او می خواهند که در برابر دیدگان همگان با زن آمیزش کند. و مرد درمانده با پرنسیب و شخصیتی که در ذهن خویش از خودش دارد، وحشیانه تن به خواسته های آنان می دهد.

مرد حشره شناس است و مثل حشره ای در دام آدمها افتاده تا هرگونه که می خواهند سنجاق در جسمش فرو کنند و طبق سلیقه ی خودشان خشکش کنند. و در نهایت همان می شود که اکثریت غالب می خواهد. مرد به سلیقه و خواست آنها خو می کند و ماندن در قفس را به رفتن ترجیح می دهد.

از وجهی دیگر با نگاهی خوش بینانه می شود گفت تا وقتی فرد در چرخه ی سیستماتیک جامعه قرار نگرفته، به تنهایی موفق نمی شود و کار فردی بیهودگی محض است. روزی باید به این خودآگاهی برسد که در خدمت جامعه باشد و همگام با آن قدم بردارد تا بتواند راه نجات پیدا کند.راه نجاتی عمومی و عام المنفعه.

زن رام است. مطیع محض است. شکوه و شکایتی ندارد. جهان بیرون از گودال شن را نمی خواهد. قدم زدن را نمی خواهد. این زندگی گوسفند وار، جلوی حس ناکامی او را گرفته و از چتر کاغذی بالای سرش، از آب تمیزی که چند وز یکبار برایش می آوردند، از شستن شن از تن مردی که با او بدرفتاری می کند لذت می برد. آدم مسخ شده قدرت اعتراض و تغییر ندارد.

زن در ریگ روان

کوبو آبه

انتشارات نیلوفر

 

-پی دی اف خواندم.

-خوشخوان و روان بود. اما دیریاب و نیازمند به پشتوانه ی تاریخی و میتولوژیکی روزگار باستان است.

-از دیدن خودِ درونت در آدمهای قصه احساس خشم، انزجار و شرم می کنی.

-پشت تمام اعتراضات و عصیانگری های آدمی در برابر جبریاتِ ساختگی یا سرشتی، گونه ای اطاعت و فرمانبرداری غریزی نهفته است که میل به بقا آن را تقویت می کند. شاید اگر آدمی به قوه ی نطق و تفکر متمایز نبود، پذیرش این ذلیل بودگی در برابر جبر، آسان می شد. اما انسان علیرغم ناتوانی سرشتی، داعیه ی توانایی و قدرت در برابر تمام پدیده های طبیعی و غیرطبیعی  را دارد و همین خیره سری پوشالی، گذران زندگی را متنوع و به اشکال گوناگون قابل تحمل می سازد .

-کتاب را در همخوانی گروه دچار خواندم.



نظرات 2 + ارسال نظر
د یکشنبه 2 شهریور 1399 ساعت 08:25

تارکوفسکی درسته، نه تروتسکی. اشتباه نوشتم.

د شنبه 1 شهریور 1399 ساعت 18:46

فیلمی از روی این کتاب ساخته اند در سال 1960 با همین اسم، ساخت خود ژاپن هم هست. از فیلمهای مهم تاریخ سینما بالاخص سینمای ژاپنه و اگه اشتباه نکنم جزو فیلمهای محبوب تروتسکی هم بوده.

بله تعریفش رو شنیدم. حتما خواهم دیدش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.