جلز ولز کردن و سر و صداکردن و دادار دودور کردن و آی بیایین من از همه چی خبر دارم و شماها هنوز خنگین و نادانین... از ویژگی های انکار نشدنی جوانیه.
استادم می گفت: نخود لوبیای غذا تا وقتی نپخته و غذا قوام نیومده، هی از جوشش آب می خوره به دیواره های قابلمه و سرو صدا می کنه.
خوب که پخت، از شورو هیاهو می افته و در سکوتی از پختگی فرو میره. و حالاست که غذا باب دندان میشه .
خلاصه که : ای که پنجاه رفت و هنوز درحال سرو صدا و داد و هوار برای دیده شدنی، معلومه نپختی هنوز.
قال پروانه: از این به بعدم دیگه نخواهی پخت ننه جان. خوش باش! همی طو جلز ولز کن.
مولوی بیتی در همین مضمون داره. سالهای دور جایی یادداشتش کردم. نمی دونم کجا.