پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اینقدر نصیحتم نکنید

بلد نیستم ادا و اصول و افه بیام که مثلا چون نویسندگی می کنم خودمو بگیرم و شق و رق باشم و هرچیزی رو ننویسم و هرسوالی رو جواب ندم و تیکه بندازم و متلک بار کنم و تهاجمی برخورد کنم.

با تمام وجود خودمم :

دهانی لق برای گفتن همه چیز برای همه کس!

دستانی آماده ی تایپ فی الفور هرچیزی!

قلبی با دهانی اندازه ی غار اصحاب کهف برای جا دادن همه ی آدمهایی که میان سمتم!


و در نهایت چی نصیبم میشه؟

افسردگی. پشیمونی. حیرونی.


هیچ کدومش خوب نیست. هیچ کدومش هم نشونه ی خوبی آدم نیست.

اما اصولا یاد نگرفتم مراقب و ملاحظه کار و با سیاست باشم. باگ شخصیتم همینه .

از این به بعدم بعیده یاد بگیرم.

چون که نمی خوام یاد بگیرم. همین طوری راحتم.

والله.

کرونا می خواد ببره مون بذار با همین دهان لق ببره.


-دوستانی دارم که به شدت منعم می کنن از نوشتن هرچیزی و گفتن در مورد هر مساله ای که شخصی تلقی میشه. نمی دونن نشدنیه. بخدا نشدنیه.

تنها چیزی که می دونم نباید در موردش بنویسم در مورد پسرجان بدخلاقمه.  تقریبا هیچچچچچی در موردش نمی نویسم. چون رفتارهای جهنمی بعدیش نمی ارزه به تعریف کردنش.

ایشششش...


اون چیزهایی هم که در موردش نمیگم... انتخابم از روی ملاحظه نیست. نمیگم چون نمی خوام بیشتر اذیت بشم. می سپرم به زمان و گذرانش.

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 08:53

منم همینجوریم بی سیاست و بی فکر تو گفتن هر چیزی اشکال نداره حالا دیگه طبعات قبول می کنیم و به قول خودتون می گذرونیم این چند دهه باقی مونده رو دیگه خودمونو بیشتر اذیت نکنیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.