پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

افتخارات ویژه

چه جالب...

پسرک چندباره که بهم میگه:

-ماکارونیت خیلی خوشمزه بود. به ماکارونیت افتخار کن که من می خورمش.

-برنج و مرغت خیلی خوشمزه بود، به برنج و مرغت افتخار کن که من می خورمش.

و ...


میگم:

-به خودم افتخار کنم که خوب پختم یا به غذام...؟ بعد هم تو این وسط چیکاره ای که خوردنت مایه ی افتخار باشه؟

میگه:

-تو که همیشه مامانمی. اما غذاهات بعضی وقتها اونقدر خوشمزه میشه که باید بهشون افتخار کنی. منم پارسای نبی ام. وقتی غذایی رو می خورم باید بهش افتخار کنی!



حالا امروز از یه دوست خییییلی قدیمی از سایتی که همون قدیما توش فعال بودم، پیامی شبیه این داشتم


نظرات 3 + ارسال نظر
سمیه سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 08:51

سلام الحق که پسر خودتونه معلومه طبع نویسندگی داره پارسای نبی

ایمان دوشنبه 27 مرداد 1399 ساعت 08:17

خدا نگهش داره
دختر من که لب به غذا نمیزنه، با ادا و اطوار و بازی و زور دو لقمه بخوره

یه جوری بپزین که بهش افتخار کنید

خدا نگهش داره

یک مرد یکشنبه 26 مرداد 1399 ساعت 22:07 http://Whiteshadow.blogsky.com

به وبلاگت افتخار کن که من می خونمش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.