پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

کتاب با طعم سانسوریا

بعد از شش هفت ماه امروز از کتابخونه کتاب امانت گرفتم. جلد چهار تا هفت آتش بدون دود. تا جلد سه رو بهمن خونده بودیم( همسرانه) و کرونا اومد و تعطیلی ها و موند موند موند تا امروز.

رفتن توی مخزن ممنوع بود و خود متصدی کتاب رو می آورد. اینکه می دونستم کدوم کتابو می خوام کمکم کرد. وگرنه باید وارد سایت کتابخانه های عمومی کشور بشی. شهر رو انتخاب کنی و با توجه به موضوع، نام کتاب، نام نویسنده و ... کتابی رو انتخاب کنی و درخواست کنی.

چیزی که توجهم رو جلب کرد سه تا گلدون سانسوریای ابلق سرحال و رشید بود که به دکوراسیون کتابخونه اضافه شده بود. که چه دلبر بودن.

آی دلم می خواست یکی رو بزنم زیر بغلم بیارم سی خودم.


-یکی از روشهای دستیابی من به خواسته هام اینه که اونقدر ازش حرف می زنم که بی ارج و قرب میشه و در اقدامی نابهنگام میرم می خرمش.فعلا برام گنجی گرانبهاست که باید براش جفای هجران بکشم.


-چیزی که روحم رو جلا داد خریدن چند تا سبد رنگی پلاستیکی و ظرف های دردار کوچولوی رنگی بود. این چیزمیزهای پلاستیکی توان رقابت با کتاب رو دارن در به غلیان درآوردن احساسات من! طوری که ولم کنن توی پلاسکویی... من دیگه چیزی از دنیا نمی خوام.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.