پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

چهاردیواری مادر

خب...  آدم یارکشی و دسته و گروه و مافیا و باند نیستم. نه بوده ام نه خواهم شد.شکل زیست خودم را بیشتر دوست می دارم تا به هر نسیمی خم و راست شدن را. با اینکه می گویند زبانم نیش دارد و می سوزاند، اما به کنایه سخن گفتن را هم بلد نیستم. آنقدر ابلهم که سیاستِ زبان چرب و نرم را یاد نگرفته ام و رک و مستقیم حرف می زنم. و از آن طرف هم کنایه و گوشه را نمی فهمم. حرف رک را می فهمم. کنایه را درک نمی کنم.

توی چهاردیواری ام، مرا به حرف راست و مستقیم بیازارید. به کنایه ننوازید. مخالفت من ، ناز و قمیش نیست. صلاح و شفقت برای شماست. دلم  شکسته، شکسته تر نخواهیدش. دوستت تان دارم. بسیار و بسیار و بسیار. نه که دوستم داشته باشید. مختارید.اما دوست داشتنم را قدر بدانید و به خود مغرور باشید که کسی اینگونه بی چشم داشت ، دوست تان نخواهد داشت.


روزهای همنشینی سخت تر شده. سخت و جانکاه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.