پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

روزآزمون

ده روز اول هر ماه نت خونگی نداریم. از اول سال جدید این برنامه ی روتین مون شده. دلیلش پیدا شدن شریک چهارم در نت خونه ست. و  اومدن شریک چهارم البته که تقصیر کرونای کصافطه که سیستم آموزش مدرسه آنلاین شد .

پسرک علاوه بر پیغام پسغام های واتساپی با معلمش و دیدن ویدئو و پی دی اف های درسی، که البته در فضای واتساپ حجم چندانی ندارن، کمر همت گماشت به دیدن ویدئو گیم های آنلاین و استریم( خودم نمیدونم این چیه. از خودش شنیدم) و هرچی از گیم و بازی های مورد علاقه ش توی آپارات و یوتیوب آپلود شده. بدین ترتیب ،  ترتیب نت خونه رو به تنهایی میده و توی این چهارماه که از سال جدید می گذره ما ده روز اول ماه رو با بسته های تلفنی سرمی کنیم.

امروز آزمون تیزهوشان رو دادن و بهانه ی استفاده ی شبانه روزی نت دیگه محلی از اِعراب نداره. ( فکر کن بچه به اِعراب ما اهمیت بده!!! ).

صبح با نوحه و ترانه های ترکیبی ، پسرک رو بدرقه کردیم. با زینب زینب و حسین حسین و دارم می میرم حالیت نیست راهی شد و وقتی برگشتیم خونه؛ فریاد کشید: ای زندگی سلام. و بساط بازی رو پهن کرد جلوی تلویزیون. استرس و نگرانی خودش برای قبول شدن و نشدن بود و قلب من درون دهانم می زد که توی این شلوغی و جمعیت کجا بره و مریض بشه؟ دلم می خواست آزمون کلا  کنسل بشه. یا بگیم نمی خواد بری. (تصورش هم سخت بود. چون علیرغم تاکید هزار باره ی ما برای مهم نبودن قبول شدن،  قضیه به طرز آزار دهنده ای براش حیاتی شده بود) . خواهرک بخاطر آلودگی فضا به کرونا از خیر آزمون دکتری ش گذشت.

از امروز نفس بکشیم و نفس بکشه و ابرگه های تستی و شبانه روزی چسبیدن به تبلت و در بسته ی اتاق حذف بشن از برنامه ی زندگی مون. تکون می خوردیم می گفت: آینده ی من برای شما اهمیت نداره. نمی ذارید من درس بخونم!!!

این مدرک محوری و برَند محوری کی اساس زندگی بچه های این نسل شد که حتما باید مدرسه ی فلان برن و اسم و رسم دار بشن ؟ خودشون تیزهوش باشن و بقیه کندذهن؟ خودشون برتر باشن و بقیه زیردست و حقیر؟ هدف از این نوع تربیت چیه؟ شکاف فرهنگی در کنار شکاف های عمیق رفاهی و مادی؟

از دیدن رفتارهای بچه ی خودم شاکی ام  که اونقدر برای جزییات آماده شدن برای آزمون دچار استرس شده که حرف هیچ کسی رو قبول نداره و به ما میگه شماها که از این آزمونها ندادین که بفهمین من چی میگم!!!!!!!!!!!! ( بله ما  در عصر دایناسورها زیر نور شمع درس خوندیم و کتابهامون فقط تا تصمیم کبری بود و مثل اینا باهوش نبودیم). از پر و بال دادن به این تفکر خودبرتر پنداری شاکی ام. از لغو نشدن کنکورهای دبیرستان و ارشد و دکتری شاکی ام. از زورآوری و قدرت نمایی موسسات خصوصی به سیستم آموزش  عالی و تکمیلی برای برگزاری کنکورها شاکی ام. از به هیچ انگاشتن جون بچه ها و بزرگترها شاکی ام.

بی خیال. گفتنش چه دردی دوا می کنه جز اینکه روانم رو بیشتر بخراشه و دفعه ی بعد دکتر یک عنوان جدید قرص به داروهام اضافه کنه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.