پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

آنچه رایگان و مفت است، جان آدمی ست

مرد توی قاب تلویزیون رو به هشتادمیلیون آدم گفته بود: وضع ما از کشورهای دیگر بهتر است. ما اینجا بیماران کرونایی را رایگان درمان می کنیم. کدام کشوری این کار را می کند که ما کرده ایم؟

خواهرک گفت تست یک میلیون و هفتصد است. اسکن هم به نرخ بیمارستان خصوصی یا دولتی فرق دارد.

دوست جان گفت: برای هرآمپول پنجاه و نه میلیون تومان خواسته اند. سه تا نوشته اند. گفت از یک بیمارستان دیگر آمپولی بیست و پنج میلیون پیدا کرده اند و آورده اند این بیمارستانی که بیمار بستری ست. دکتره دیده و گفته ( تقلبیه. جای سرنگ روی سر آمپول مشخصه. آمپول خالیه. با آب مقطر پر شده). هر پوکه ی خالی آمپول ده میلیون تومان خرید و فروش می شود و با پرشدن با آب مقطر، بیست و پنج میلیون به خانواده ی بیمار فروخته می شود. آب می بندند به امید و چشم انتظاری شان . دکتر تاکید کرده ( ندین پرستارها بزنن. آمپولو برمی دارن. وقتی خودم بودم؛ بدین خودم تزریق کنم) . اصل آمپول هم  هندی و پاکستانی ست. بیمار از دست می رود. من می گویم بیمار. تو می گویی بیمار. آمار می گوید بیمار. رسانه می گوید بیمار. اما بیمار برای یکی شوهر است، برای یکی پدر، برای یکی همه کس، برای یکی همه چیز.این همه همه کس و همه چیز، به همین راحتی می روند و دیگر برنمی کردند. عکس دوست جانم را با شمع سیاه می بینم.

فرض کنیم همه پول مان از پارو بالا می رود. فرض کنیم نصف روز پول فراهم می شود. فرض کنیم اصلا دغدغه ی پول نداریم. با این همه غل و غش و دغل در معامله چه کنیم؟

ما که می دانیم پول مهم است. ما که می دانیم اصلا پول موجود نیست. ما که می دانیم فوق فوقش بشود پول یکی از آن آمپولهای پاکستانی را فراهم کرد. ما چه کنیم؟

با این ویروس سکولاری که اجنبی فرستاده تا دین مان را بلرزاند چه کنیم؟با این ترفند امریکای جهانخوار که  جهد کرده ایمان مان را بخورد چه کنیم؟

توی هم بلولیم و دسته به دسته روضه و نوحه بخوانیم و روی چادر در ورودی بزنیم (ورود با ماسک ممنوع. شیعه ی علی کرونا نمی گیرد) که امریکا و سکولارها ادب بشوند؟ سریال کره ای نگاه نکنیم تا آنجای کره ای ها بسوزد؟

ما چه کنیم که تظاهر و ریاکاری دین داری، دارد خفه مان می کند و کشته ما را ؟ ما چه کنیم که وقتی حرف ظاهر سازی و ریاکاری  در مظاهر مذهب می شود عقل مان می رود ته کفش مان و قدر یک ارزن نمود نمی کند. ما چه کنیم که نه پول داریم نه دین نه ایمان نه پای رفتن. اصلا رفتن به کجا؟ کجا راه مان می دهند؟ کجا دوستمان دارند؟ وقتی  پددرمان دوستمان ندارد.وقتی صاحبخانه از ریخت مان بیزار است. وقتی همه کاری می کند تا سرانه ی نفوس مان پایین و پایین تر بیاید.ما به کدام گوری پناه ببریم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.