اینکه حرفها و نوشته های من در چندماه اخیر فقط نک و ناله از بچه ها و مادری و مصایبشه قشششششنگ نشون میده که خانه نشینی و موندن در فضای ثابت با آدمهای ثابت و مشغول یک کاری بیرون از خونه نبودن و دور موندن از فضای تدریس و آدمهای متنوع توی کلاسهام چه تاثیر مخربی روی من گذاشته.
انصافا بچه ها اینقدرها هم هیولا نیستن.
اما وقتی مدام ببینی و بشنوی شون و شب و روز در تمام ساعات هم نفس باشی باهاشون، نتیجه ش میشه این!!!
بعله!
بچه دو روز پشت هم دوستهاشو دید، مثل فرشته ها سرشب می خوابه و صبج بلند میشه، طوری که می خوای درسته بخوریش این گوگولی مگولی رو.
( نگم که ساعت دوازده بیدار میشه میگه: به من شام ندادی ها. یادت باشه. مامانی هستی که به بچه ش شام نمیده!!! ) و هیچ مدل غذایی رو هم نمی پسنده که بهش بدم.
سلام. بعضی از نوشته های شما رو خوندم. یک کتابی میخونم ( گوش میدم) به اسم Unemotionally Absent Mother که برای من خیلی جالبه. هم از نظر اثر رفتار مادرم روی من و هم اینکه کمک میکنه که بتونم همون رفتارها رو تکرار نکنم. اگر خود کتاب یا ترجمه اش رو پیدا کردین بد نیست بخوننیش.
سلام

ممنون از معرفی