پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

نمیشه مثل گربه ها بزایی و ول کنی توی کوچه؟

از مادر تمام وقت بودن خسته ام. انرژی م ته کشیده. توانم رفته.

دلم یک فراغت می خواد فقط برای خودم. برای رسیدن به حال خودم. برای مدارا کردن با روح خودم.برای نوازش کردن و در آغوش گرفتن خودم.برای نگران خودم بودن. برای دوست داشتن خودم. برای لالایی خوندن برای خودم.

از همیشه مادر بودن و نگران بودن و ترسیدن و بیم داشتن و در مقابل ناسپاسی و خشم و درشت گویی  دیدن دلگیرم.

دلگیرم. دلگیرم.

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیه دوشنبه 9 تیر 1399 ساعت 08:38

چه کاریه خوب نمی شه در برابر وسوسه مادر شدن ، حرف مردم ، نکنه پشیمون شدم ، مگه بدون بچه می شه و .... مقاومت کنیم

خب این حرفا مال وقتیه که آدم ذله و خسته میشه
وگرنه مادری رو برای خودم نعمت می دونم.نعمتی سخت و مثل لقمه ی هول هولکی در گلو گیر کرده و تا حد خفگی کشنده

. یکشنبه 8 تیر 1399 ساعت 13:01 http://.

اگه بتوانید این بی خیالی رو به چنگ بیارید شاهکار میشه. کولاک میکنه. و به قول استاد شفیعی کدکنی:
ای خوشا رفتن و رفتن، تک و تنها رفتن
چوبدستی به کف و دل تهی از هرچه غما

موضوع همین دست نیافتنی بودن بی خیالیه
وگرنه چه مشکلی بود اصلا؟
یافت می نشود دوست عزیز. یافت می نشود!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.