پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

جایی که هستم

جایی که هستم

متن اصلی آخرین کتابی که از جومپا لاهیری می خوانم ( جایی که هستم)، به زبان ایتالیایی نوشته شده نه انگلیسی . گویا نویسنده علاوه بر تجربه ی یک زبان دیگر برای نوشتن،مسیر جدیدی را نیز در سبک نوشتاری اش می آزماید. این کتاب شبیه داستانهای قبلی اش نیست. داستان های قبلی قصه گو هستند و این کتاب نانفیکشنی با بخش های مرتبط به هم است که روی یک خط مشخص از روایت، زمان و مکان و شخصیتهای زندگی کارکتر اصلی را می شناساند.

کودکیِ زنی که امروز چهل ساله است با محدودیت ها و قوانین سفت و سخت خانوادگی سپری شده و پس از گذشت سالهای طولانی از آن زمان، هنوز تحت تاثیر آن تربیت و سختگیری هاست ( خسّت در خرج کردن پول ، انتخاب کالاها و سرویس های ارزان)  و گرچه در تمام عمر با سایه ی آن تربیت می جنگد و از آن متنفر است اما از آن رهایی ندارد.

زن هنوز ازدواج نکرده. روابطی نیم بند و به فرجام نرسیده داشته. از نگاه کردن به خودش در آینه پرهیز می کند. صورت و اندامش را دوست ندارد. اما زیبایی را در تمام پدیده های اطرافش می بیند و تشخیص می دهد( در ناخن کار آرایشگاه، دریا، فرورفتگی و برآمدگی های کوه، خانه های ویلایی،ظرفهای سفالی دست ساز، روابط زوج های عاشق پیر و جوان ). علیرغم قوه ی تشخیص و میل به زیبایی ، گویی تمام این خودانکاری ها اثرات همان کودکی محصور به دستورات خانوادگی ست.

در کنار مهارتی که در رفتار اجتماعی و تعامل با دوستان و همکاران و همسایگانش دارد ، بلد است دیگران را نقد کند، اما آنقدر که به نقد کردن خودش مشغول است مجالی برای دیگران باقی نمی ماند. البته پدر و مادرش از این قاعده مستثنی هستند. پدرش را بخاطر سکوت و تمایل به یکجا نشینی و سکون سرزنش می کند و مادرش را برای شخصیت شلوغ و پرهیاهویی که گاه زندگی پدرش را دستخوش طوفان می کرد . و وزنه ی این سرزنش به سمت مادر بسیار سنگین تر است. رابطه ی آسیب دیده او و مادرش همچنان ترمیم نشده . او طوری در چنبره ی دلخوری و ملامت مادر و پدرش اسیر شده که علیرغم برخی طغیانهای کوچک( قاب گران قیمت عینک، رزرو تئاتر برای یکسال)در زندگی شخصی اش منفعلانه رفتار می کند. و انتظار نمی رود پس از سفر یکساله ی او به جایی دیگر، تغییرات قابل مشاهده ای در شخصیت این کاراکتر  ایجاد شود.

جایی که هستم

جومپا لاهیری

انتشارات کتاب تداعی

-خیلی خوشخوان و جذاب بود. سرجمع سه ساعته تمام شد.

-ترجمه ی خوبی داشت.

-این سبک نوشتن جومپا لاهیری را هم دوست داشتم.

-برخلاف کتابهای قبلی، هیچ جای قصه خبری از زن هندی ، مهاجر هندی یا حتی همسایه ی هندی نیست.

-دغدغه های چهل سالگی بین تمام زنان جهان  اعم از مجرد و متاهل یک شکل و رنگ است.

-کتاب را در همخوانی گروه کتابخوانی دچار خواندم.

- رسیدن کتاب و خواندنش یک روز قبل از روز نقد ،از آن کارها بود!


عکس کتاب رو بعدا می گذارم. نت ضعیفه.

نظرات 8 + ارسال نظر
اعظم شنبه 14 تیر 1399 ساعت 14:45

واقعا همینه که می‌گید
اما چه میشه کرد.
من همیشه میگم وای به حال خانواده هایی که بچه کوچیک و در حال رشد دارن یا فرزند در حال تحصیل.
شما میگی این ماه به اون ماه، ما خریدمون هفتگی هست، بعد قشنگ هر هفته پنج شنبه ها سوپرایز میشیم

چه خوب که سلیقه امون یکی هست

نمیدونم تا کی دوام میاریم که دچار فروپاشی روانی نشیم. تحمل اینهمه سقوط واقعا نشدنیه.


هم سلیقگی

اعظم جمعه 13 تیر 1399 ساعت 11:33

خوبیش اینه رو پستی حرف میزنیم تو دید نیست
منم شنیدم نتی ها به قهقرا رفته، نمیخونم، چندساله که دیگه حتی از اینایی که جسته گریخته دنبال می‌کردم، زده شدم.
حوصله نداشتن یه طرف، هزینه‌اش یه طرف دیگه
که البته دومی سنگین تر هست.
منم همینطور قبلا که خیلی هم دور نیست مثلا سال ۹۳ و ۹۴ با ۵۰۰ تومن کلی کتاب میشد خرید.
الان عملا بسته به قسمت، نهایت ۵ تا ۷ تا
یعنی الان کتاب ۶۰۰ صفحه ای اگر زیر صد تومن باشه باید تعجب کنی، بگی woooww چه ارزون.
کتاب خونی مردم مسئله‌ی هیچ دولتی نبوده

من رنگ سبز از هر طیفی هم دوس دارم

اونی که دنبال این صحبتهاست توی آرشیو ده سال قبل هم پیداشون می کنه
این اقتصاد محتضر و رو به موت پدر همه رو درآورده. قشنگ از این ماه تا اون ماه لیست خرید خونه اختلاف فاحش و وحشتناکی با ماه قبل داره. و خب..آدم اول از کجا می زنه؟؟؟ از خریدهایی که گرچه لازمن و علاقه ت هستن و دلخوشیت، اما مثل گوشت و مرغ و نون برای رشد بچه هات و شکم خودت ضروری نیست.
کی تا حالاست من برای دل خودم چیز قشنگی نخریدم. فعلا کتاب رو با سهمیه بندی حفظ کردم. اما همین هم نسبت به قبل از تعدادش خیلی کم شده.

ای وای چه هم سلیقه. من هم سبز از هر طیفی رو عاااااشق!!!
کلا با رنگها حالم خوبه. هرچه تندتر و زنده تر بهتر. اما سبز اولین انتخابمه.

اعظم پنج‌شنبه 12 تیر 1399 ساعت 17:34

نهههه، درسته من همه کارتون رو نخوندم.
اما به جرات میگم عامه پسندی که من میگم و شما هم متوجه شدین رو منظورم بود. نه کار خودتون
بعد بگم اینو، کلا حرفه نویسندگی رو منظورم بود، که تعصب داشته باشین روش، نه دسته بندی های معمول و ژانرهای مختلفش.
من خیلی تلاش کردم ترکیبی بزنم، اما سالهاست اوردوز می‌کنم اگر این عامه پسندایی که من امیدوارم رسونده باشم چیه منظورم رو بخونم هنگ می‌کنم.
تااازه، قیمت کتابا یجوری شده، دیگه نمیتونی، علی برکت الله بگی و بخری، باید از محتواش مطمئن باشی.
یعنی یه زمانی اون چند صفحه که تو نت از کتابا پیدا می‌کردی، می تونست تو رو تو تصمیم گیری کمک کنه، اما الان اونم بخونی، باز شک داری، بگیری، نگیری
و اون بخش که در مورد عامه گفتید، منم موافقم.
ما همه مون کتابخونی رو با همینا شروع کردیم.
حالا یکی با فهیمه رحیمی یا ر.اعتمادی، یکی با حمزه‌لو، یکی با این جدیدیا که الی ماشالله زیااادن
تو این سبک موندن حیف وقت و پول هست، با این قیمتا
الان پول‌رو بذاری وسط با پول یکی از این عامه‌ها حداقل میشه نیم کیلو گوشت یا مرغ خرید، فایده برد
تخم مرغ دونه ای ۱۲۰۰
دیگه واقعا املت هم لاکچری شده
به قول یکی، باید خرج اونا رو از جیب بدیم
لطفا گونی آبی درباری باشه

خب...خیالم راحت شد
البته توی این چندسال اخیر کمتر خوندم من. و چندان از قلم و محتوای کارهای جدید خبر ندارم.
چند شب قبل یکی از ممبرای کانال می گفت کتابای نتی این روزها که توی کانال ها آپ میشه در مورد انحرافات جنسی ( پدوفیلی. همجنسگرایی و ...) ست. شاخ درآوردم.
بله من هم با تمام عشقی که با کتاب دارم توی این یکسال اخیر بشدت محتطانه خرید می کنم. واقعا نمی تونم از پسش بربیام.حتی در مورد کتابایی که تصمیم دارم بخرم. لیست بلند بالام با هر اقدام به خریدی، چند تکه و کوتاه میشه. آدم غصه ش میشه وقتی می بینی با چهارصد تومن فقط پنج تا کتاب خریدی.اونم کتابایی با حجم و صفحات متوسط نه زیاد.

آبی درباری دوست دارم

اعظم پنج‌شنبه 12 تیر 1399 ساعت 01:09

خب کاوشم رو اینجا بگم
رفتم هشتگ باشگاه رو سرچ کردم
خب جونم بگه بیخود نیست این کتاب رو نپسندیدن
یه سریاشون کتابای ایرانی که خوندن کلا عامه پسند بود.
اونم چه کتابایی از اون حیف کاغذا
توهین نشه، شمام بالاخره نویسنده هستین.
اما واقعا تو این گرونی یه سری کتابا حیف کاغذند.
البته که ایرانی و خارجی هم نداره.

از کل این پیام تنها چیزی که توی ذهن من رفت اینه:
اعظم خانم تو رو هم جزو عامه نویس ها دسته بندی کرده
حالا تو هی برو روی سبک و نوع روایت و صحنه پردازی و فضا سازی و پردازش شخصیت هات جانفشانی کن

گاردی به عامه نویس ها ندارم. اون هم یه سبکه که هوادارهای خودشو داره و ایران هم مثل تمام جهان، نوددرصد خواننده هاش عامه پسند دوست هستن.
من میگم هرکی هرچی دوست داره بخونه. اما علیه سلیقه ی دیگران گارد نگیره. خب کسی که از داستان جدی و فلسفی و دارای اندیشه خوشش نمیاد و نمی فهمه ش، نمیشه به زور توی سرش سوراخ باز کرد و محتوا رو ریخت توی مغزش. یا برعکس کسی که کتاب عامه پسند دوست نداره نمی تونه با دلخوشی های فانتزی، با عشق و تب و تابش حال کنه.اینو هم نمیشه آمپول تزریق کرد توی مغزش.
هر کی به سیِ خود.
ترکیبی بخونین اقا. ترکیبی. منم ترکیبی می زنم
با حیف کاغذا موافقم. بعضی کتابا واقعاااااااااااااااااا حیف کاغذن.

اعظم چهارشنبه 11 تیر 1399 ساعت 14:11

سلیقه ندارن، بی‌خیالشون.

اعظم سه‌شنبه 10 تیر 1399 ساعت 20:58

من تو گروه ها، انقدر هیچی نمیگم، ریمو میشم
آخرینش، گروه تلگرامی جمله
اینجام حتما به همین سرنوشت دچار میشم
نیام سنگین ترم
کاش اینستا داشت، کتابا رو اونجام میذاشتند.

منم از جمله رانده شدم فکر کنم.
منم سکوت مطلق. البته در مورد اونایی که خوندم نوشتم و اینستا گذاشتم.
اما ظاهرا مقبول نبود.

اعظم دوشنبه 9 تیر 1399 ساعت 20:52

من زیاد با خرید تلفنی راحت نیستم، باید کتابو اول ببینم.
معدود دفعاتی هم که این مدلی سفارش دادم، کتاب رو ازقبل دیده بودم.
برم کتابفروشی به سود کتابفروش میشه، میرم یه کتاب بخرم، با ۵ تا برمی‌گردم خونه
امروز خریدم
۴۰ ص رو هم خوندم.من دوست داشتم
گروهش کجاست؟
تو اینستا سرچ کردم ببینم، چه مدل کتابایی همخونی داشتن، نیافتم.
اونا چهل سالگی رو درک نکردن

منم هنوز خو نکردم به خرید این مدلی.اما چاره ای نیست. تا میگم می خوام برم انقلاب کتاب بگیرم. یا منو ببرین، پدر و پسر گارد می گیرن که نعععععععععععععععععععععع.نمیذاریم بری.
گروه های کتابخوانی هم که هرماه کتاب معرفی می کنن که با مدل من که سالی یکبار خرید کلی می کنم خیلی فرق داره. و غصه م میشه. البته این چندسال خریدبا طرح تخفیف فصلی هم کردم که خیلی مزه داد.

گروه توی تلگرامه. خانم فصاحت منو ادد کرد. چند تا نویسنده و مترجم و کتابخوان هستن.
دقیقا خانومایی که هنوز توی دهه سی یا کمتر هستن از این کتاب بدشون اومده بود. و می گفتن حوصله ی خوندن افسردگی های یک زن چهل ساله رو نداریم.
اگه دوست دارین بگم شما رو هم بیاره...
کتاب الان شهریور شعله ور/ محمدحسن شهسواریه
من ندارمش
من ولی انگار با گوشت و خونم لمسش کردم.

اعظم یکشنبه 8 تیر 1399 ساعت 13:21

چه جالبه
امروز میرم می‌خرم.
جهنم کرونام گرفتم، گرفتم

سفارش بدین
من به کتابفروشی آموت سفارش دادم
من که خیلی خوشم اومد. خداکنه شمام خوشتون بیاد
توی گروه کتابخوانیش که خیلیا دوستش نداشتن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.