پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دوگانه

زندگی همه ی ماها ، چه بلد باشیم در موردش بنویسیم، چه بلد نباشم، دو رو دارد. یکی رویی که می خواهیم و می گذاریم دیگران ببینند و یکی رویی که اجازه نمی دهیم کسی ازش باخبر شود. نه بخاطر اینکه شرم آور و زشت است( که گاهی این هم هست) .اتفاقا گاهی آنقدر درخشان و زیباست که دوست نداریم کسی در دیدنش با ما شریک شود.می خواهیم فقط برای خودمان باقی بماند و از دیدرس دیگران مصون باشد و چشم زخمی بهش نرسد. بخشی که گاهی شخصا مربوط به خودمان و کارمان است و گاهی مربوط به آدمهای اطرافمان. برای من این بخش از زندگی با واکنش های دلگیرانه ای مواجه می شود( چرا از ما نمی گی. چرا فلان کار رو نمی نویسی، چرا فقط چیزهای خجالت آورمون رو میگی، چرا من هیچ جا نیستم...).

این از وجه قشنگ و رویایی اش. وجه دیگر آن وجهی ست که نمی خواهیم در معرض دید عموم باشد. شلختگی هامان. عصبانیت هامان. بدزبانی هامان. بدگمانی هامان. بی عرضگی هامان. بیشعوری هامان. آن چیزهایی که نشان می دهد همچین آش دهان سوزی هم نبوده ایم!


پ ن :

یکی این حرف رو بزنه که همه چی رو به محض اتفاق افتادن نیاد  بدو بدو ، توی وبلاگ و کانال و اینستا بذاره.شما سکوت لطفا!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.