توی تمام عمرم، چه قبل چه بعد از ازدواج هیچ وقت، هرگز نه صدام برای مامان و بابا بلند شد نه آنچه اسمش دعوا و کشمکش هست بین مون اتفاق افتاد. دلخور شدم. زیاااااااااااااااااااد... خیلی زیااااااااااااااد. اما هیچ وقت ، هیچ وقت، هیچ وقت صدای بلند منو با خودشون نشنیدن.
برای دومین بار خواب دیدم دارم با مامان یکی به دو می کنم. مثل دخترهای نوجوون سرتق و سرکش. آی بلند داد می زنم سرش . آی بلند و طلبکار حرف می زنم باهاش.
بیدار که میشم خجالت می کشم از خودم.
-نه اینکه داد و فریاد بلد نباشم. از پسرا بپرسین قدرت جیغ و داد و هوارم چند هزار دسی بله!!!
-آقای همسر شانس آورده که با ایشون هم هرگز داد و بیداد نداشتم.کلا جدل و دعوای لفظی نداشتم. حرمت بزرگتر برام خیلی مهمه. همچین فرشته خوی نیکو خصالی ام من!!!!
-قهر خوب بلدم اما... قهر های سنگین ها....
( بعد میگه این بچه های لوس قهر قهرو به کی رفتن!!!! )
منم شبیه شما بودم. و بیشتر توی خواب جیغ و دادم می کردم. تا اینکه فهمیدم کلا جیغ و داد کردن و قهر کردن همه شون یکی هستن. اظهار بدوی خشم
خلاصه دیگه الان میرم پیش روانشناس به جای جیغ در خواب و قهر در روز، برای اون گریه میکنم پول هم میدم. فکر کنم الان دیگه بدوی نیستم
پس الان کلی مدرن شدین
1-قهر اصلن خوب نیس به خصوص قهره مادر با بچه که مامان من اهلش بود و حسابی رو مخ چهارتا حرف بزن دوتا هم بشنو تموم شه بره دیگه
2- روان شناس درونم می گه شما ناخودآگاه دوست داشتین حرفاتونو به مامان باباتون بزنین و تو دلتون مونده در کل ادب زیادی خوب نیس
3-
نه با بچه ها نه

ادب خوب نیست.الان دیگه موافقم
تعبیر خوابتون جالبه.ممکنه