پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

سیخونک 1

بخشی از کتاب زمین انسانها

آنتوان دوسنت اگزوپری


((وقتی آنها را در چادرهاشان بازیافتم یاد برنامه های واریته را که در آنها زنهای عریان در میان گلها می رقصیدند با آب و تاب زیاد تکرار می کردند.اینها کسانی بودند که هرگز درختی یا چشمه ای یا گلی ندیده بودند و وصف باغها و نهرهای آب روان را فقط در قرآن شنیده بودند.زیرا در قرآن بهشت چنین وصف شده است. بهشت و حوریان آن به پاداش مرگ تلخ در ریگزار به تیر کفار، پس از سی سال محنت بهره ی آنها می شود. ولی خدا آنها را فریب می دهد.زیرا فرانسویان در برابر این همه نعمت که به آنان ارزانی می داد نه عطش می خواهد و نه مرگ .به این دلیل است که با مشادهده ی برهوت صحرا، که در پیرامون چادرشان گسترده است و تا دم مرگ جز لدتهای ناچیز به آنها نوید نمی دهد، حقه ی دل را می گشایند: می دانی...خدای فرانسویان... در حق فرانسویان کریمتر است تا خدای اعراب مغربی در حق اعراب مغربی.))


خب...جای حرف زدن نداره. داره؟ (فریب) کلمه ی کلیدی و قابل تأملیه. آدمها رو چرا فریب میدن؟ برای تحت کنترل درآوردن! چه کسانی آدمها رو فریب میدن؟حیوانات؟ باد و ابر و باران؟ نه!!! انسانهایی از جنس خودشون که سیّاس و حیله گرند و بلدند از سادگی و نادانی هم نوعان شون استفاده ز ابزاری کنن.

بیشتر از این نمی تونم بگم.




نظرات 1 + ارسال نظر
طوبی چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 23:49

فداتون شم از بالا می خونم میام پایین بد جوری به اینا گیر دادنا . جان من اینا مخصوصا به اهل قلم و کتاب سختگیرند .

خلاصه کمپوت گلابی نیارین..من دوست ندارم.
آناناس بیارین برام.
مرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.