وقت و حوصله ی نوشتن ندارم و تمام این به صحرای کربلا زدن ها هم مال همینه.
حوصله م تنگ اومده. دلم به تنگ اومده. کفری ام. زیاد.
باید به چند تا گلدون سر و سامان بدم، مونده تا کی وقتش بشه.
منتظر یه لبخندم. یه لبخند که سقف آسمونو بشکافه و دلمو گرم کنه.