پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

مگابایت

امروز که مخابرات رفتیم تا حجم و سرعت رو بالاببریم ، دوساعتی منتظر رسیدن نوبت شدیم. تمام مدت  از نشستن روی نیمکت توی محوطه و دیدن شاتوت های سرخ نارس و نور آفتاب لذت بردم.

کارمون که تموم شد یک دختر زیبا با چشمهای سبز زمردی درخشان دیدم و  کلی کیف کردم. ( کیه که ندونه من هلاک چشمهای رنگی ام؟ )

توی راه برگشتن با شنیدن یک کلمه از لابلای حرفهای همسرجان، دلم ناگهان فروریخت توی خودش. پاره پاره شد. سینه م حجم سنگینی شد از خون و درد.

یکی بود که  گوشیش رو نشون می داد و  می گفت (مگا بایتم تموم شد. مگا بایتم داره تموم میشه. مگابایت...)

من مردم از این یادآوری. از سر شوخی به حجم نت  گوشیش می گفت (مگابایت)

خودت رفتی و مگا بایت ما رو تموم کردی بابا. روح مون ، دل مون ، جون مون بی مگابایت موند.

روحت غرق آبی آسمون.
نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم پنج‌شنبه 11 اردیبهشت 1399 ساعت 16:37

خدا رحمتشون کنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.