پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

سه گانه

سه گانه تشکیل شده از سه مجموعه داستان که پیش تر به صورت جداگانه به چاپ رسیده.

(قدم بخیر مادربزرگ من بود) ( اژدها کشان) ( عروس بید)

همخوانی این سه مجموعه داستان در کنار هم مجال بررسی و قیاس بین این سه اثر را برای خواننده فراهم می کند.

بعد از مکان بی جغرافیای میلک که جهان داستانی نویسنده در داستانهای کوتاه او( و حتی رمان بیوه کشی) ست، فرهنگ بومی و خرده فرهنگ های خرافی روستایی مهم ترین شاخصه ی داستانهای سه گانه است. داستانها حول موجودات عجیب و غریبی که اهالی روستا بهشان عقیده و ارادت دارند می چرخد. مردم از این موجودات نمی ترسند یا اگر می ترسند ترسی آمیخته به هیبت و احترام است. غولی که دختران را می برد، یه لنگ که لای درختان سپیدار قد علم می کند،کفتال پری که جنازه می برد، مردگانی که به هیات پیشین خود، میان مردم باز می گردند، همه و همه باورهایی هستند که میان مردمان روستایی قصه های سه گانه حضور دارند. این باورها در هر نقطه از جهان با اشتراکات و افتراقات کمابیش نزدیک در جریان است. اما استفاده ی نویسنده از کاربرد این روایات، در بستر قصه، فرمی خواندنی و جذاب از داستان روستایی را خلق کرده.

با مرور قصه ها به اسم هایی  بر می خوریم که بنا به شکل ظاهری یا کیفیت شیردهی و ..و روی بز و گاو و حیوانات دیگر گذاشته می شود . سوء استفاده ی آدمها از داستانهای خرافی برای رفتن به خلوت و معاشقه ، برداشتن مال نذری،  گوشه ای از زیرکی و سیاست بشر در استفاده ابزاری از آنچه خودش بدان باور دارد را به رخ می کشد.

قصه های سه گانه آمیخته ای از آدم و حیوان و موجودات متافیزیکی ست که در دامان طبیعت به هم ممزوج شده و ترکیبی چشم نواز درست کرده. لیلی و مجنون توی سینی و گوزن های روی پرده چنان جان دارند که آدمها را در آغوش می کشند . زبان داستانی نویسنده از اولین مجموعه داستان به سمت آخری، شاعرانه و ادبی می شود تا جایی که در مجموعه ی عروس بید، باید جمله را چندبار بخوانی تا از لذت شاعرانگی چینش کلمات در کنار هم بارها و بارها لذت ببری.

قدم بخیر مادربزرگ من بود بیشتر روی زبان دیلمی مانور می دهد.اگر توضیحات اندک پاورقی ها نبود، خوانش و درک قصه تقریبا بی نتیجه می ماند. اژدها کشان آسان خوان تر می شود ، زیرا برخی اصطلاحات و لغات در قدم بخیر، گفته و شنیده شده و آشنا به نظر می رسند. گویی آن شگفتانگی نفهمیدن برخی لغات، در مجموعه ی دوم خودبخود حل می شود و معنای آنها آشکار می شود. و در عروس بید چنان با لغات عشقبازی شده که نمی دانی قصه را بفهمی یا تصویر بدیع شاعرانه ی پیش رو را.

قدم بخیر، نوعی خشونت روستایی دارد. رسم و رسوم مردم شوخی بردار نیست. هر رسمی باید به منطق خودش برگزار شود. اژدها کشان نرم تر می شود. طبیعت را وارد بازی می کند. نور آدم و امامزاده را به هم متصل می کند. مرگ را عاطفی و انسانی می نمایاند.نویسنده با شیطنت وارد قصه شده و خودش را جایی که دوست دارد نشان می دهد و باز پشت کلمات پنهان می شود. پسرها را به نام پدر واقعی صدا می زند. عروس بید درد انسان دارد. جذامیان رانده شده، پسران پنجه خورده ی نذر شده،سه برادران شب گم شده، میراث دزدی ،آخوند فراری از حوزه، همه و همه جریانات انسانی یک جامعه ی بشری ست.

میلکِ سه گانه بی جغرافیاست.گرچه سه مکان به همین نام روی نقشه ی ایران نام و نشان دارند.اما میلکی که در این قصه ها خلق شده، ماکوندوی نویسنده است. همانقدر عجیب و غریب و جادویی ، همانقدر طبیعی و باور کردنی.  محلی برای هپرته گویی های مردم و خرافه دوستی هاشان. دوستی و دشمنی هاشان، عاشقگانگی و نفرت هاشان.

آدمهای آشنای هر قصه در قصه ی بعدی و در مجموعه داستان بعدی همچنان حضور دارند و این آشنایی پنداری، دوستی با قصه ها را بیشتر می کند. پاچه های آلوده به پهن همانقدر جذاب و دیدنی نوشته شده که پیش سینه ی خیس زنان از فوران شیر. قصه های این مجموعه خواندنی نیستند. دیدنی اند.

سه گانه

یوسف علیخانی

نشرآموت

-با خواندن سه گانه، دیگر تمام کارهای چاپ شده ی این نویسنده را خوانده ام.

-کلی حرف دارم در مورد سه گانه.آنقدر حیرتزده و گیجم که نمی دانم کدام را بنویسم.

-کلی غبطه خوردم به قدرت قلم نویسنده که کلمات را اینقدر بلد است.

-زنهای میلک را دوست دارم حتی اگر بدجنسی کنند و زاغ مردمان را چوب بزنند.

-ادبیات اقلیمی همچنان مرا از ذوق می کشد و هربار قصه ی خوبی از این نوع ادبیات بخوانم بیشتر شیفته میشوم. این قصه ها از بهترین نمونه ی ادبیات اقلیمی ایران، بین کتابهایی که من خواندم بود.

-پنج سال است که کتاب را دارم اما بخت و اقبالش افتاد برای روزهای قرنطینه و حال خوشی که نثارم کرد وصف کردنی نیست.

-چرا زودتر نخواندمش؟ من هم خرافه پرستم. مطمئنم که وقتش الان بوده که خوانده شود.

-خواننده باید دنبال کلمه برود. چیزی را که نمی داند سرچ کند.بپرسد. اما خواننده گناه نکرده که فرهنگش و دایره ی لغاتش با انبان سنگین و بزرگ واژه های نویسنده تفاوت وزنی بسیار دارد(والله بخدا)

-با تعریف های من سراغ کتاب نروید. اگر ادبیات اقلیمی، ادبیات روستایی، کلمه های شاعرانه، زبان و فرمِ چفت و بست دار دوست دارید بخوانیدش. وگرنه قصه ها را حرام نکنید با نصفه نیمه خواندن و غر زدن.

-نگاه و نظرم به کتاب، به علیخانی نویسنده است نه علیخانی ناشر. و نه ناشر پرتقال خونی.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.