پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

برای آدم خوبه ی خدا

اگر خدا دور و بر ما را با آدمهای خوبش نمی گرفت چه غلطی می کردیم؟

شب از نیمه گذشته باشد و تو حیران باشی که چه کنم. چنگ بیندازی به ریسمانی که انگار از آسمان افتاده. از آن سر ریسمان کسی تکانی بدهد و  بفهمی که می توانی دل گرم کنی به ریسمان.

پشت در چشم چشم کنی و گوش بدوانی تا چیزی بشنوی و غرغر و گریه  بعد از ساعتی تبدیل شود به لحنی بیخیال و بعد معمولی و بعدتر سرحال و بعدتر شاد.

دلت زیر و رو شود که معجزه اتفاق افتاد و خدا هنوز هست که وقتهای عجز و بی چارگی ، آدم خوبه اش را از توی انبان معجزه هاش در بیاورد و بگوید( مامانِ نازک نارنجیِ گرگرو، بقیه ش را بسپار به من و آدم خوبه ام).

توی دلت هی رخت بشورند و بچلانند و پهن کنند سینه ی آفتابی که نیمه شب نیست و صدای خنده ی بچه هه بیاید و یک و نیم نصف شب شام بخواهد  و تو ندانی گریه کنی که همه چیز آرام گرفت یا بخندی که معجزه هنوز اتفاق می افتد.


آدم خوبه ی خدا، از تو ممنونم  که شبت را بی خواب کردی و نخودچی کشمش مهربانی از جیبهات درآوردی و ریختی توی دامن ترسیده و چین خورده ی یک آدم کوچولو .

از تو ممنونم که توی دنیای هراس و ترس و وسواس و وحشت از ویروسی که زندگی همه را به گند کشیده، ایستادی پای رفاقتت با دوست کوچکت.

از تو ممنونم که مهربانی هات را نگه نمی داری برای خودت، گزینش نمی‌کنی، جیره بندی نمی‌کنی. سخاوتمندانه می بخشی  و بی ادعا.

خدات در همه حال از بلا نگه دارد! 

نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 ساعت 00:50

خدا رو شکر آدم خوبای خدارو کنارتون دارین

خدا رو هزار بار شکر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.