پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

شکل مادری

از دیشب  تا همین الان بغض چسبیده بیخ چانه ام. یک باریدن درست و حسابی می خواهم بی سوال و جواب که ( چی شده؟ چرا اینطوری شدی و ...)

مادری سخت است. خیلی سخت تر از آنکه فکرش را بکنی. حبس شدن توی خانه و از هر طرف خوردن به در و دیوار یک چیز است. بلد شدن روح و روان بچه هات یک چیز دیگر. گاهی دوتایی با هم جنگ دارند. گاهی هرکی با خودش می جنگد. گاهی یک عامل بیرونی به جنگ بچه ات آمده . تو توی همه ی اینها باید هی بمیری و زنده شوی تا راه دل شان را بلد شوی. که ارام شوند،  نترسند و مطمئن باشند مامان همیشه پشت شان است و هواشان را دارد و مهم تر از همه خیلی خیلی دوست شان دارد.

گاهی بی انصاف می شوی. یکی را سرزنش می کنی، دعوا می کنی. گاهی هر دو را. گاهی خودت را. برای همین چیزهاست که سخت است. مادر هم پر از خطاست. پر از ندانم و چه کنم. مهم نیست که کی را دعوا می کند، به حق است یا نه. مهم این است که مامان قلبش تکه تکه می شود وقتی گریه یا خشم یا غم بچه را ببیند.

دیشب مادری بودم که درمانده و وامانده بودم که چه کنم با بچگی و نوجوانی و جوانی بچه ها. امروز دختری ام که دوماه است مامانش رفته و صدایش را نشنیده.

چطوری ما شش تا را به دل کشیدی مامان؟ چطور از مادر بودن خسته نشدی؟

نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399 ساعت 00:49

سلام
خدا بیامرزتشون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.