پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

غول مدفون

داستان در انگلستان قرن پنجم می گذرد.متعلق به زمانی ست که مردم به غول ها و اژدها و پری ها معتقدند و زندگی روزمره شان بسته به تکان و حرکات و رفتارهای این موجودات بالا و پایین می شود.

اژدهایی ماده بخار گرم نفسش را روی سر قوم ساکسون و بریتون دمیده و آنها را به فراموشی دچار کرده.طوری که هیچ چیزی از گذشته به یاد نمی آورند. و این فراموشی ماهیتی دوگانه دارد. عشاقی که دل و روحشان لبالب از مهر ورزی و عاشقانگی ست می ترسند مبادا خاطراتی را به یاد بیاورند که رد و نشانی از اختلاف ها و جدل و نزاع ما بین شان داشته باشد و ترجیح می دهند که همین طور فراموشکار بمانند و از طرفی گروهی می خواهند همه چیز را به یاد بیاورند تا بدانند منشا و مبدا جنگ و نفرت میان اقوام زیر سر کیست و چه دلیلی دارد.

ایستگاه های قایق زوج ها را یکی یکی به جزیره ی رهایی می رسانند و عشاق بیم دارند که زوج شان تنهایی وارد جزیره شود و قایقران برای بردن این نیمه ی دیگر برنگردد، همچنان که بسیاری از زن ها را بیوه کرده و بسیاری از مردها را تنها به جا گذاشته.

این داستان حماسی که آمیخته به فانتزی ست، حرفهایی از منطق و فلسفه ی زندگانی بشری دارد. فراموشی شاید همان روحیه ی بخشندگی و چشم فروبستن و اغماض نسبت به ناملایمات و فرودهای زندگی و آدمهای ناپسند است.توصیه به در حال زندگی کردن و غنیمت شمردن اکنون.

و قایقی که زوج ها را دو پاره می کند و نیمه ای را می برد و نیمه ی دیگر را نه، گویی مرگ است که در زمان و موعد مقرر خود، کارش را انجام می دهد و اهمیتی نمی دهد آنکه همراه خود می برد مادر کسی ست، همسر کسی ست یا هر نسبتی با بازماندگان دارد.او فقط مامور است به بردن کسی که زمان استراحتش در جزیره ی آرامش فرا رسیده.

غول مدفون

کازوئو ایشی گورو

نشرچشمه

 

-کتاب جایزه ی نوبل برده.

-روان خوان بود و سریع تمام شد.

-خواندنش اصلا ملال آور نبود.



 

نظرات 2 + ارسال نظر
طوبی سه‌شنبه 19 فروردین 1399 ساعت 21:57 https://40-years-mind.blogsky.com

راستش اون کتاب را خوندم ولی هیچی نفهمیدم البته حدود 10 سال پیش بود شاید الان عقلم بیشتر شده باشه
عقل : نه , نشدم

اتفاقا می خوام بگم خوندن اون کتاب توی همین سن ها باید باشه. تا سی و سی و پنج واقعا درکی که باید ازش داشته باشیم رو نداریم. مگه اینکه سبک رئالیسم جادویی رو بشناسیم و ازش خوشمون بیاد.
حالا یه بار امتحات کنید بیست سی صفحه بخونین ببینید الان چطور به نظر میاد.

طوبی دوشنبه 18 فروردین 1399 ساعت 19:23 https://40-years-mind.blogsky.com

وای چقدر عاشق این سبک داستانهام همش هم می گم کمه .خیلی ممنون از معرفی چون کلا فرق نمی کنه چه جایه ای من اصلا کتاب خوب نمی شناسم

چه جالب.
پس صد سال تنهایی مارکز رو هم دوست خواهید داشت. چون فضایی وهم گونه و فانتزی و جادویی داره.
من عاااااشق صد سال تنهایی ام

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.