طاعون تمام شد.
من هم دچار شعف شدم که موش ها به خیابان برگشتند. گربه و سگ در شهر پیدا شد و قرنطینه ی شهر طاعون زده به انتها رسید.
کرونا همتمام می شود. کلاس ها باز می شوند و بچه ها معلم ها را از سرو صدا دیوانه می کنند . پلاسکویی ها پر از رنگ می شوند و زن های خرید با کیسه های ورم کرده به خانه برمی گردند. کافه ها از غلغله ی عشاق می ترکند و پلیس و منکرات کاری به آغوش های دلتنگ نخواهد داشت . کتابخوان ها، کتابهای کاغذیِ کتابفروشی ها را بعد از خرید حضوری می بوسند. وایتکس و سرکه و ژل ضدعفونی و الکل و ماسک و دستکش روی دست محتکران باد می کند. ادارات حفاظ پلاستیکی ضخیم را بین خودشان ومردم برمی دارند. اخبار فقط آمار متولدین را اعلام می کند.
تمام می شود. تمام می شود!
رمان من رو هم هر وقت خوندین ازش بگین
ببینم نظرتون چیه؟
مثل من فکر می کنید مجوز نگرفتنش به خاطر رابطه ی نامتعارف زن شوهردارهست یا چی؟
چشم حتما
سیو کردم و توی نوبت خوندن گذاشتمش