پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

زمین تنگ

از اون روزها بود که حالم خرابه. بغض ویرانگری چسبیده بیخ گلوم و دلم گریه ی های های می خواد. دلم آدم می خواد برای حرف زدن و گفتن و گفتن و گفتن و آخرش بغل کردنم که: ( خوب میشی! خوب میشی! خوب میشی! من قول میدم)

هروقت میرم بیرون این حس گریبانم رو می گیره. خیار و سیب زمینی و کاهو و ...بهانه شد امروز که بیرون برم.

بیرون با همه ی بزرگی زمینش، با همه ی وسعت آسمونش، با همه ی آدمهای ماسک دار و بی ماسکش، خفه م می کنه. می کِشه منو توی غرقاب اندوه.

دنیا فقط برای مامان و بابای من جا نداشت؟

نظرات 1 + ارسال نظر
طوبی شنبه 16 فروردین 1399 ساعت 04:25 https://40-years-mind.blogsky.com

بنویسم زندگی گل ور چینه , میشه یک تعارف بی معنی جلف که به هیچ دردی نمی خوره .هیچی نمی گم , شما هم مواظب خوتون باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.