یک موقعیتهایی هست که خودت ایجادشون کردی و نمی تونی خودت رو ازش بیرون بکشی. نه که نتونی، خودت نمی خوای. دوست داری بمونی و همراهی و همدلی کنی. اما نمی دونی اصلا فایده ای داره یا نه. معلوم نیست مزاحمی یا همراه یا باری به هرجهت ؟
ترس داری که پافشاریت برای موندن معنیش پیله بودن و سماجت آزار دهنده باشه.
از طرفی هم دو تا بال روی دوشت حس می کنی و فکر می کنی اگه همینکار رو هم نکنی پس به چه دردی می خوری؟
خلاصه که بین (دوتا شاخ و یک دم قرمز و چنگال سه شاخه ) و (دو تا بال پر دار سفید و حلقه ی نورانی بالای سر ) ، حیرونم.
منم همین حس را دارم ولی صددر صدر شاخ و دم دارم . به جای چنگال سه شاخه این قاشق سالاد را برداشتم دور سرم می چرخونم
به گروه چنگال به دستان خوش اومدین