میگه: تو حیاطش اونقدر گل بکار که دیگه چشمت سیر بشه از گل و گیاه. هر روزم از صبح تا شب بشین تماشا کن.
چپ و چول نگاهش می کنم و میگم: کِی؟ میگه یکی دو سال دیگه. میگم ( دوماه دیگه معلوم نیست کی از کرونا زنده مونده کی مرده) میگه( تموم میشه. درست میشه)
دیگه بهش نگفتم که من کاملا ایمان دارم که در دوره ی آخرالزمان هستیم و همین روزاست که دجال با خر زنگوله بسته ش بیاد دم خونه بگه:( برنجی ، لوبیایی، چیزی دارین به من کمک کنین؟ ندارین پول بدین.ندارین بیا یه ماچ بده برو )
نگفتم که فکر می کنم اونقدر باید خونه نشین بشیم که زانوهامون قائم و راست شدن یادشون بره. نگفتم که فکر می کنم گنجشک و بلبل و کفترهای پشت پنجره برام مثل آخرین چیزایی ان که از این دوره ی دنیا می بینیم.
نگفتم. نوشتم.
خیلی باحال بوووووووود نداری یه بوس بده برو
من اگه دجال می شدم به همین باحالی می شدم
والله
تموم میشه، فقط امیدوارم ما فعلا تموم نشیم و آخرین چیزایی که میبینیم زیرنویس کرونا و آمار مرگ و میر نباشه.
انشالله