به عادت همیشگی موقع آشپزی، ظرف شستن، خیاطی یا هرکاری که نیاز به تمرکز نداشته باشدموسیقی می شنوم. تبلت یا اسپیکر را روشن می کنم و الله بختکی هرچی بود گوش می دهم. تازگی چهار پنج تا آهنگ عربی توی سیو مسیجم دارم. نیما هی می پرسد (چرا عربی گوش میدی؟ چی شده که عربی گوش میدی؟ )، چیزی نشده فقط خواستم بشنوم. امروز بخت با همین عربی ها یار بود. برنج را آب زعفران دادم و نشستم توی مطبخِ بی فرش به شنیدن بقیه ی آهنگها.
سوم راهنمایی مدرسه ی پاینده ، امانیه ی اهواز بودم. برای اولین بار توی عمر ماها بعد از انقلاب یک سریال عربی از تلویزیون ایران پخش می شد. ماها که اهواز بودیم؛ عراق و امارات و کشورهای عربی دیگر را هم گاه گداری که هوا شرجی بود و تصویر صاف، می دیدم. سریال عربی از ایران پخش می شد من و مامان می گفتیم( عه..این مرده..عه..این زنه..این همونه که فلان شبکه هم فیلمشو نشون میداد).یک روز به پریسا همکلاسی ام گفتم( این "بطولة"کدوم بازیگره که توی همه ی سریالای عربی هست. حتی توی همینی که ایران هم پخش می کنه هست.) پریسا غش غش خندید و گفت (بطولة یعنی ب + طولة. یعنی با شرکتِ... با همکاریِ..) و من مردم از خنده که چقدر خنگم.
موسیقی آهنگ عربی غمناک است. خواننده هم تلخ و غمدار می خواند. نمی دانم چی می گوید.اما گریه ام دارد می آید لبه های چشمم. دلم زیر و رو می شود و برای کلماتی که معنی اش را نمی دانم، دلم می لرزد. شاید خواننده از بی وفایی معشوقش می گوید، شاید از سوز و گداز برای عاشقی می گوید، اما من توی هر کلمه می بینم مامانم نیست. می بینم مامانم رفته . می بینم دیگر کسی نیست که بهش بگویم( مامان)، بگویم( بابا).می بینم اولین بهاراز عمرم که بی کس و کارم و ریشه ندارم همین بهار است. می بینم چقدر ریشه ها برایم مهم بودند و نمی فهمیدم و الان که قطع شده اند، دارند مرا می کشند از درد فقدان شان.
آشنا و فامیل که زنگ می زنند، نصیحتم می کنند بخاطر بچه ها بیقراری نکنم. که بچه ها مادر شاد می خواهند. که روحیه ی مادر بچه را می سازد. نیما آمده سراغم توی مطبخ. صندلی را عقب می کشد و می گوید اومدم حالت رو عوض کنم.بیرونش می کنم تا با غم ترانه و غم خودم تنها باشم. اشک می آید تا خط مرزی چشم و صورتم. اما نمی چکد لعنتی. می ماند همانجا توی چشمخانه و سنگینی بغضم را هزار برابر می کند.
پریسا کاش اینجا کنارم بودی و ازت می پرسیدم ( این کلمه هه که توی همه ی آهنگها هست، یعنی چی؟) و تو غش غش بخندی و برایم ترجمه کنی . من بترکم از گریه ، شاید سبک شوم.