پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خستگی

از امسال دیگه هیچ کسی رو ندارم که به محض شنیدن توپ سال تحویل زنگ بزنم بهش و بگم( عیدت مبارک مامان)( عیدت مبارک بابا).

هزاری هم که بهم بگین پدر و مادر همه میرن، هیشکی تا ابد زنده نمی مونه،آخر و عاقبت همه همینه، امروز گوشم کیپ و بسته ست. هیچی نمی شنوم.

کاش بود و هر روز بهش زنگ می زدم که( مامان بیرون نری ها. کرونا خطرناکه) ( مامان مهمون راه ندی ها. ممکنه ناقل باشن)( مامان مراقب خودت باشی ها)(مامان خیلی مراقب خودت باشی ها).اونقدری که امروز بعد از رفتن تو خیابون مامان و بابا رو می خوام هیچ روزی توی این بیست و چند روز نخواستم. دلم بابای بداخلاقمو می خواد. دلم مامان صدا بلندمو می خواد. دلم پهن و جمع کردن رختخوابها توی هال و اتاق خوابهاشونو می خواد. دلم چیزهایی می خواد که از این به بعد جزو محالات زندگیمه. از این به بعد انجام نمیشه. از این به بعد نشدنیه. دیگه تموم شده.

فقدان بدترین چیزیه که آدم ممکنه تجربه کنه. فقدان مهلک تررین چیزیه که آدم ممکنه تجربه کنه.

هنوز سیر گریه نشدم.

تموم کن دنیاتو. تموم کن دنیامو. خسته ام. بریدم. توان ندارم دیگه.

نظرات 1 + ارسال نظر
طوبی پنج‌شنبه 29 اسفند 1398 ساعت 18:16 https://40-years-mind.blogsky.com

اگه توان ندارید گریه کنید , بلند بلند , داد بزنید . آروم آروم هر جور که می یاد . فقط بگذارید بیاد . حالم از عید اول بهم می خوره . ولی اینقدر تو کمد لباس سیاه هست که یادم باشه همین بغل گوشمه و داره آروم آروم میاد . مواظب خودتون باشید

آدم معذبی هستم. فریاد زدن و با صدای بلند داد زدن توی کارم نیست.برای همینه که تخلیه نشدن فشارهای روانی روح و روانم رو مورد ازار قرار میده.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.