پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خودزنی

موسیقی تاثیر غریبی روی دل و روحم داره. یکی وقتی آرشه ی ویلن کشیده میشه روی تارها.یکی ...

مثل اون شبی که سرمیز شام محسن، پسر نازنین رو فرستاد پشت پیانو تا بزنه و بخونه و اشکهای من صف بستن برای ریختن. نیم ساعت توی آشپزخونه ی سودی و اتاق خواب، ریخت و ریخت تا به خفگی رسید و کاپشن آقای همسر رو آوردم دادم و گفتم پاشو بریم و گریان از مهمونها عذرخواهی کردم و تا نشستم توی صندلی ماشین ترکیدم و هق هق زدم.

مثل امروز که صدای سودی رو شنیدم و دلم تکه تکه شد. مچاله شدم روی مبل سه نفره و زار زدم و زار زدم.چشمم به کتابخونه بود. همراه اشکهایی که می ریخت، کلمه می جوشید توی سرم. به درک که فرهنک دشواریهای خاقانی رو کامل نخوندم. به درک که فرهنگ اشعار صائب رو نخوندم. به درک که برای پایان نامه م ده ها جلد کشف الابیات حافظ خریدم و الان به هیچ کارم نمیاد.به درک که کلیدر هنوز خونده نشده. زورم به کتابها رسیده بود.زورم به خودم نمی رسید. خودم داشتم می ترکیدم. داشتم از هم می گسیختم. داشتم تکه تکه می شدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.