پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

عید ما...

هرسال این موقع، حتی پارسال که بار غم بابا رو روی دوشم داشتم، می دویدم دنبال یک متر و نیم رومیزی شیشه ای نو، دم کن و دستگیره ی نو، فرچه توالت نو و ...

امسال از ده روز قبل اسفند طوری کن فیکون شدیم که بهار هم قدرت نداره تکونم بده. لای پنجره ها رو باز می کنم که هوای تازه بیاد اما برای گل ها نه برای خود خموده ی بی حوصله ام. بس که ریشه ی موهام عرق کرده و فرخورده شدم شبیه مارگارت اتوود.نه به اون بامزگی و دلبری.یک اتوود تازه از خواب پاشده که چندروزه حتی پتوی روی تخت رو هم جمع نمی کنه و مچاله ش می کنه یه گوشه تا شب.

همه بیماریم. حدس و گمانمون اینه که کرونای خفیف رو گرفتیم. علایمی که می خونیم و می شنویم اینو میگن. البته که امیدوارم کرونای خفیف باشه تا از اون مدل وخیمش در امان بمونیم.همه بدن درد و سردرد و ... . همه ناله می کنیم. دوروزه من بهترم. سال وبایی ، ایران چطوری بوده؟ سال طاعونی ، اروپا چطوری بوده؟لابد مثل سال کرونایی ما. پر از ناله و مرگ و میر و ترس.

یک خمودگی غریبی دارم. انگار که دنیا به هیچم نیست. اما هست. دیشب که رفتیم خرید ماهانه ی خونه رو انجام بدیم خیابونها نیمه شلوغ دیوانه ام می کرد. فکر می کردم من باز توی خیابونم و مادر ندارم. من باز خرید ماهانه میرم و مادر ندارم. میدونم که تموم این جنون رو با بابا دوره کردم.اما گریزی ازش نیست. مگه من عوض شدم؟ مگه صبرم زیاد شده؟ مگه شخصیتم محکم شده که بتونم تحمل کنم؟


یک ضرب المثل داریم ما که از ادب به دوره.اما شرح حال دقیق همین روزامونه:

( عید ما، نوروز ما

سگ ر...د به حال و روز ما )

نظرات 1 + ارسال نظر
منجوق پنج‌شنبه 22 اسفند 1398 ساعت 15:30 http://manjoogh.blogfa.com/

امیدوارم زودتر خوب بشید همتون

ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.