پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دلم گریه می خواد

دلم گریه می خواد مامان. دلم های های گریه می خواد. چی ریختن توی این قرص ها که اشکهای منو بندآورده؟ کاش یه چیزی توش بود که فکر و خیال رو هم بند بیاره.

مانتوت رو آویزون کردم به چوب رختی. انگار که مهمونی اومدی خونه م. انگشتر نگین سیاهت توی دستمه. انگار که گفته باشی یه لحظه دستت کن من برم دستهامو بشورم برگردم. اون مانتو و اون انگشتر جگرم رو خون می کنه مامان. دلم گریه می خواد. چرا خر شدم و خودمو بستم به قرص و آمپول که حالا منت دو قطره اشکم رو بکشم؟ چطوری سبک بشم مامان؟ فریاد بکشم؟ هوار بکشم؟ مشت بکوبم توی دیوار؟ بنویسم و پاره کنم؟ بنویسم و دلیت کنم؟ چی کار کنم؟

سوال می کنم( یعنی اینقدر سنگدل شدم که گریه م درنمیاد؟ که سرم می ترکه از فکر و خیال و اشک راه باز نمی کنه؟) جواب می شنوم( داغ نو سخته. داغ نو پیر آدمو می سوزونه. داغ پدرت داغ نو بود. الان دیگه عادت کردی به داغ. بلدی چطوری باهاش کنار بیای.

لعنت به این بلدی که من دلم گریه بخواد و گریه منو نخواد.

مامان! بلد نبودم سر روی زانوت بذارم. تو ماها رو لوس نمی کردی. سرمو کجا بذارم مامان؟ کجا که چشمام داغ بشن و اشک شره کنه و سبک بشم؟ مُردم زیر سنگینی این بار. مُردم. نه اون مردنی که ببرن بذارنت توی خاک. از اون مردن ها که ذره ذره از درون متلاشی بشی و آوار بشی روی خودت و جز خودت کسی نفهمه چی داره بهت می گذره.

شاید حرف تو رو گوش کنه مامان. به گریه هام بگو برگردن. دلم گریه می خواد.دلم خیلی گریه می خواد.

نظرات 3 + ارسال نظر
طوبی شنبه 17 اسفند 1398 ساعت 23:24 https://40-years-mind.blogsky.com

سلام , نمی خواستم مزاحم بشم ولی فردا فکر کنم عید اوله و از همه سختتره , کلا عیدها خیلی سخت می شن ولی ما زنها بهتر از همه می تونیم سختی را تحمل کنیم .

طوبی جمعه 16 اسفند 1398 ساعت 04:44 https://40-years-mind.blogsky.com

یادم افتاد . سعی کنید و می دانم سخته ولی غمتان را پنهان نکنید . می دانم راحتره , شما تازه احساس مسئولیت می کنید و اینطوری یاد گرفتید ولی اینبار نه , اینبار همه بار را به شانه دیگران بگذاراگر گریه نمی آید بگذارید صدای فریادتان را بشنوند اینبار عیبی ندارد . با هر که راحتترید تا می توانی با هر کی که محرم دلته درد دل کن بگذارید این بغض خودش بشکند الان وقتی نیست که ملاحظه کنی.

ممنون که وقت می ذارین برای گفتن این حرفها

طوبی جمعه 16 اسفند 1398 ساعت 01:34 https://40-years-mind.blogsky.com

سلام . چی بگم . گریه ها بر می گرده از من بشنوین الان بالای ده ساله زیر نظر دکترم ولی گریه ی بی ثمره , مثل قبلنها نیست آدم رو سبک نمی کنه . فقط راه رو برای گریه فردا و پس فردا آماده می کنه . بعد انقدر گریه می کنید که کم کم اشکتون هم خشک می شه .اینها را می گم که بدونید در این درد تنها نیستید گرچه کمکی هم نمی کنه .

سلام
ممن.منم از حرفاتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.