(میدل مارچ) روستایی کوچک در انگلستان در دوران ارباب رعیتی محور اصلی داستان است. سه رابطه ی عاشقانه در خلال اتفاقات اجتماعی مطرح می شوند و دلایل موفقیت و عدم موفقیت آنها با ریز بینی راوی که گاه گاه مستقیم خواننده را مورد خطاب قرار داده و تلاش دارد او را به آنچه رخ داده راضی و قانع کند، بیان می شود. طوری که در پایان جز آنچه روی داده چیزی موجه تر و طبیعی تر مورد انتظار نیست.
نویسنده سیستم انتخاباتی کشیش و نماینده ی پارلمان از این روستا را با فعالیتهایی که افراد برای جذب آراء انجام می دهند از زبان ساکنین محلی مورد انتقاد قرار می دهد و تلاش رقبا برای تخریب چهره ی یکدیگر را صراحتا به تصویر می کشد.
مثل همه ی ادوار تاریخ در این دوره هم پول حرف اول را می زند و کم و زیاد شدن مقدار میراثی که از یک مرد ثروتمند به افراد ذینفع می رسد، سرنوشت و مسیر زندگی شان را تعیین می کند.
میدل مارچ با زبانی روان و آمیخته به لغات خوش آهنگ ادبی مسایل متعددی از قبیل موضوعات مربوط به زنان،شیوه و دلایل ازدواج، علم پزشکی نوین، سیاست، فرهنگ، هنر،دین و مذهب، راه آهن و ... را در متن داستان روایت می کند.
میدل مارچ
جورج الیوت
نشردنیای نو
-خوشخوان و روان است
-خواننده از اول می داند کدام ازدواج محکوم به شکست است. چرا نویسنده نمی داند؟ (یک شوخی لوس از جانب نگارنده!!)
-پیرمرد دم مرگ دچار تحول شد اما دیر بود و همه را با ندادن میراث حسابی چزاند.
-کشیش مسن و دختر جوان! وا حیرتا!
-اگر مثل من به دوره ی کلاه و لباسهای چین دار و چند لایه علاقمندین، این کتاب خوراک شماست.