پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

متنوع هوایی

از بعد از ماجرای هواپیمایی که با دوتا موشک زدنش( لعنتیا چرا دومی رو زدین آخه؟) تا هواپیما روی آسمون می بینم دچار استرس میشم که سالم می شینه؟ نمی زننش؟ آدمای توی هواپیما الان چقدر احساس ناامنی دارن؟ الحمدلله نزدیکی خونه به مسیر فرودگاه مهرآباد هم مزید علت شده برای افزایش روز افزون این استرس ها.

خواهرک امروز قرار بود برگرده. توی حرفها شوخی شوخی بهش می گفتیم با موشک نزننت. سالم رسیدی یا زدنتون؟ اولی رو زدن؟ دومی تو راهه؟ می بینیش؟

شوخی های مرخرفی بود اما استرس زیادی داشت.

نوشت رسیدیم  فرودگاه امام اما هواپیما هی داره الکی روی کوهها می چرخه. نمی شینه.

تا بنشینن و بگه که سوار آژانس شدم، دلم مثل سیر و سرکه جوشید.

خدا لعنت تان کند که روز به روز به مدل های استرس هامان تنوع می دهید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.