از دوسال پیش که ناشر خبر داد می خوان پرتقال خونی رو ترجمه کنن و بفرستن برای ناشر مصری و ممکنه پذیرفته بشه یا نشه، یه فانتزی اومد توی ذهنم. برای همه تعریف کردم و با هم خندیدیم.
فانتزیم چیه؟
ناشر مصری منو دعوت کنه قاهره و من دلم پر از پروانه بشه برای دیدن قاهره و اهرام ثلاثه و دیدنی های قاهره . البته من اعلام می کنم که تنها نمیام و با خانواده م میام و همه با هم میریم دیدن اهرام و خیابونهای قاهره.
مهم نیست اتفاق بیفته یا نه. همین که فانتزی منه و کلی باهاش خندیدیم و کیف کردیم ، عالیه.