پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

چالش راه بندازیم

پیرو حرفهای قبلیم می خوام یه مساله ای رو مطرح کنم. اگه دوست داشتین به پیج اینستام بیایین و در موردش حرف بزنین. یا همینجا بگین.

تو که هم خون منی، تو که فامیل منی، تو که دوست نزدیک یا دورمنی، تو که همکار منی، تو که همسایه ی منی، تو که خواننده ی منی، تو که گذری راهت افتاده به اینجا،منو دوست داری؟

اگه آره...به من بگو چرا؟

چی به ذهنت میاد در مورد دلیل اینه منو دوست داشته باشی.

هدفم از این سوال اینه که توی این روزهای تلخ و پر از غم به یادمون بیاریم که همو دوست داریم. دلایلش رو به هم بگیم و عشق و انسانیت رو منتشر کنیم. نفرت رو چال کنیم و نگذاریم کسی از سیاهی نفرت در وجودمون سوء استفاده کنه و ما رو مقابل هم قرار بده.

#بگو_چرا _دوستم_داری


نظرات 5 + ارسال نظر
آبگیرِکوچک یکشنبه 15 دی 1398 ساعت 17:42

جانِ دلم عشق بانو جانِ دلم ...فدای چشمای پر از نور و مهربون و زیبای شما بشم جانِ دلم..فدای قلب بزرگ و مهربونتون بشم بانو جانِ جانِ خوش قلم و عزیزدلم...خدا حفظتون کنه جانتون پایدار بهشت بانو جانِ عزیزدلم

خدا نکنه عزیز مهربون
خدا تو رو برای دنیای ما حفط کنه الهی

jud سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 22:43

منم دوستتون دارم، چون دوستتون دارم دیگه.:)

ممنون از محبت تون

آبگیرِ کوچک سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 21:09

شما بهشتین بهشت..بهشت و عشق ترین و والاترین و بزرگوارترین و مهربان ترین و بخشنده ترین ..آبی ترین و زیباترین و بهارترین و پرنورترین و خورشیدترین و پری ترین شعر هستی هستین...نام شما بهشت،نام شما ماه ،نام شما بهار،نام شما آسمان،نام شما دریا، نام شما زندگی،نام شما خورشید،نام شما نور ، نام شما عشق عشق عشق....
دوستتون دارم و نام زیباتون رو از پرنده ها و آسمان و ابرها و دریاها و روشنی ها و همه یاس ها و همه نرگس ها و همه شمعدانی ها و همه بنفشه ها و و همه گل های کاغذی و باغ های سیب و نارنج شنیده ام..دوستتون دارم با همه قلبم بیشتر از همه کلمه ها و کتاب های نوشته و نانوشته ی جهان ..دوستتون دارم و "تو را نگاه می کنم ، خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند ."...خیال کنید تا هفت شمردن بلد باشم..بیکران هفت تا بیکران هفت تا بیکران هفت تا دوستتون دارم جانِ جانِ دلم
خوشبختی بودنتون و خوشبختی دیدارتون و خوشبختی خوندن کتاب های بهشت و جادویی اتون و خوشبختی دنیا دنیا مهربونی های بیکران و آبی ِِ شما جانِ دلم زیباترین و پرنورترین قسمتِ قلب و دنیای ِِ تاریکمه.خدا حفظتون کنه که دنیا زیبا و زیبا و زیبا و زیبا و پرنور و عاشق بمونه الهی آمین

اشکم در اومد دختر دریا
همه ی خوبی های جهان رو خدا به دل مهربون تو داده که اینقدر همه چی رو خوب می بینی.
فدای مهرت

اعظم دوشنبه 9 دی 1398 ساعت 14:19

خب دوستتون دارم. تا جایی که یادم باشه و حوصله ی وبلاگ خونی داشته باشم یادداشت هاتون رو دنبال می‌کنم
چون طرز فکرتون و سلیقه ی کتابخونیتون به من نزدیک هست
کتاب مشترک زیاد خوندیم.
مدل زندگیتون تا جایی که تو وبلاگ خوندم تا حد زیادی می پسندم، تربیت و مدل حرف زدن با پسرتون رو می پسندم.
خلاصه اوکی هستید
مدل خودپسندای که دارین هم برام جالبه

ممنون که در موردش گفتین
اون وجه خودپسندانه خیلی جالب بود برام

سمیه دوشنبه 9 دی 1398 ساعت 08:35

ای بابا چرا سوال های سخت سخت می پرسین خوب نمی دونم متوجه منظورتون شدم یا نه به عنوان خواننده تون بایدبگم دوستون دارم چون اولا وبلاگتونو به روز نگه می دارین یعنی نسبتا تند تند می نویسین (خوب مگه چیه تو اداره یکی از دلخوشی ها می باشد دیگر) نوشته هاتونو دوست دارم بخصوص وقتی از پسرا می نویسین کلا باحاله نوشته هاتون دیگه چی بگم بابا سخته اصلن مگه دوست داشتن دلیل می خواد
راستی اون وجه شخصیتون که انقد با مرگ پدرتون بهم ریختین و کلی طول کشید تا کنار بیاید باهاش رو اصلن نمی فهمیدم یعنی کلا دوست داشتن پدرهارو تا این حد باور ندارم زیادی دیگه لوس شده بودببخشیدا یعنی یه جوری رو مخم بود می دونم منم در این زمینه مشکل دارم

ممنون که در موردش حرف زدین عزیزم.
خب باید بگم اتفاقا من اصلا از این مدل های عشق بابا و مامان نیستم و رابطه ی عاطفی قوی و شدیدی با پدر و مادرم نداشتم. فکر می کردم اصلا وابستگی یی ندارم بهشون. اما رفتن پدرم، اینطور ناگهانی و با بیماری سخت و عذاب آور طوری منو داغون کرد که هنوز زیر بارش هستم.
سالهای زیادیه که بیماری سخت و کشنده توی خانواده م هست و بین اعضای خانواده م می چرخه. بیماری پدرم ناگهانی پیش اومد و ظرف چندماه از پا انداختش. اون ناباوری و تکان شدیدی که همراه خودش داشت منو توی سوگوتری طولانی نگهداشت. الان هم به ضرب و طور قرص و دارو سکوت کردم و گریه نمی کنم. وگرنه هرشب یادم می افته که چی بهمون گذشت و چطوری ویران شدم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.