پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

افلاطون

معلم فوق متعصب مذهبیِ پسرک رو دیدم و درس و اخلاقش رو پرسیدم. گفت:

-خیلی خیلی راضی ام ازش.  آینده ی روشنی در پیش رو داره و حتما آدم موفقی میشه.

سرکلاس هم پسرک رو بلند کرده و همینها رو توی کلاس بهش گفته.

پسرک اومده به من میگه:
-الان من باید بر حال خود بگریم. چون جاهلی مرا ستوده و بر حال خود باید گریست.


بعد رفته حکایت افلاطون رو آورده که یکی بهش گفته فلان جاهل ترا ستوده و افلاطون می زنه زیر گریه و میگه: وای بر من که جاهلی مرا ستوده!

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه شنبه 7 دی 1398 ساعت 09:05

ای ول به پسرک چه باحال

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.