پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

فقدان

دیشب که چهلم کشته های آبان بود، باز صدای تیراندازی می اومد. باز کیا رو کشتن که بندازن توی سد کرج؟

دیشب آقای همسر تا یازده و نیم توی محل کارش همراه بقیه ی پرسنل موندن .چرا و برای چه کاری نمیدونم. مجبور بودن بمونن تا شلوغ نشه. فرضا شلوغ می شد چه کاری می تونستن بکنن؟ بگن ما رو آتیش نزنین؟ بگن بمب نندازین توی محل کارمون؟ چی بگم که دهنم بسته بمونه؟

چند ساعت توی ساعتهای همیشگی خونه نبود و ما سه تا داشتیم دیوونه می شدیم.

چی کشیدن مادرایی که پسرهای جوون شون چهل روز پیش رفت و اجازه ی عزاداری و ضجه زدن و گریه کردن و در آغوش دوست و آشنا غش کردن نداشتن؟

نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم یکشنبه 8 دی 1398 ساعت 02:15

اون فرماندارتون هنوز ترفیع خوش خدمتی نگرفت

مطمئنا گرفته
مگه میشه بی مزد بمونه خدمت در راه خدا؟
خدا خودش مزدش رو بده الهی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.