پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

جبر

می دونید...مهین گناهکاره.اما یلدا هم بی گناه نیست. کسی که مراقب نهال نیست، مقصره. وقتی می دونی یه نهالی رو کاشتی و درخت شده، باید مراقبش باشی. شما هم تا حدی بار روی دوش تونه البته .

پیام رو تایید نمی کنم و اینطوری جواب می دم که فقط خودتون بدونید چی گفتم.

شبیه همین برای منم پیش اومده. منم کار یلدا رو کردم. کار شما رو کردم. گناهکارم یا نه مهم نیست. مهم اون بار سنگین بود که از روی دوش و روح و روانم برداشتم و بخاطر این مطمئنم که کار درستی کردم.

ول کنیم این انگشت اتهام سمت خودمون و دیگران گرفتن رو.

موضوع اینه:

هرچیزی یک رسالتی توی زندگی ما داره. اومده برای مدتی معین و کاری معین. کارش رو که کرد میره. نمیشه جلو رو گرفت. باید بذاری اتفاق بیفته. فکرش آدمو ازار میده.اما چاره ای نیست. این هم روی باقیِ رفته ها.

حالا رفته هه ما باشیم یا اون...چه فرقی می کنه> مهم همون نفس ( رفتن) هست که اتفاق افتاده.

زیادی جبری مسلک هستم. می دونم!


اگه بخواهید  پست رو بعد از خودن تون حذف خواهم کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.