پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خواب بیدار

خب...

حالا کابوس می بینم که بانک ملی را دوباره آتش زده اند و آتش دارد نرم نرم و رقصان به خانه هامان نزدیک می شود. اول نمی ترسم و می گویم این سمت نمی آید.بعد که ساختمان روبرویی آتش می گیرد ترس برم می دارد و با گریه می دوم سمت پله ها که کی و چی را اول نجات بدهم.

بعد بیدار می شوم و زل می زنم به سقف در حالی که از ترس فلج شده ام.

نظرات 1 + ارسال نظر

خواب عجیب و عمیق و تامل برانگیزی بود.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.