پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دختر عمه ی با حال

کله ی صبح به محض آنلاین شدن پیام فرستاد( سلام خوبی. بچه هات خوبن؟ مامانم میگه ادویه ی غذایی که شب سوم یا دوم بابات دادین چی بود؟ دخترخاله ت غذا رو پخته بود.خیلی خوشمزه شده بود).

جای من باشید چکار می کنید؟

زنک نوه هاش را هم عروس و داماد کرده.حالا بعد از یکسال و نیم از من سوال می پرسد که ادویه ی شب دوم یا سوم بابا چی بوده که طعمش هنوز زیر دندانش است. تازه ادویه را برای مامانش می خواهد!

بهش بگم: حالا شب دوم یا سوم مامانت میگم دخترخاله م بیاد براتون غذا درست کنه یا زشته آدم در مورد عمه اش از این حرفها بزند و بخواهد شب سومش ادویه ی خوبی به غذایش بزند؟


یک چیزی باعث شده من توی حرف زدن خیلی بی پروا بشوم. مطمئنم یک سرش به قطعی اینترنت و خوادث این چند وقته برمی گردد. شاید هم تاثیر قرص هاست!

بهش گفتم:

-اون وقتا هیشکی توی  حال خودش نبود که بدونه دخترخاله م چی داره می پزه و چی زده توی غذاو شاید هم دستپخشتش خوبه واقعا!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.