پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

قوم شووَر

امروز یکی زنگ زده میگه: نمیگی ما زنده ایم یا مرده؟ شهر رو آتیش زدن. خبر نگرفتی ببینی ما در چه حالیم. دست شما درد نکنه.

مثلا از چیزی خبر نداشت.

بعد که  مثلا  باخبر شد که بانکها و شهرداری ها بسی نزدیک خونه بودن( اصلا محل کار همسر بود) و عبور و مرور نیروهای سیاه پوش و غیره رو عینا دیدیم و ... خنده فرمودن و باز ادامه دادن به فقیر فقرا سر نمی زنین دیگه! به ما فقیر فقرا سر بزنین دیگه!


لازمه بگم از اقوام من بود یا همسر؟

آفرین! لازم نیست!

دیگه رفتم تو فاز خاله زنکی!بله! نویسنده تون از این مدل حرفا هم بلده بزنه!

نظرات 1 + ارسال نظر
ایراندخت دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 23:43 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.