پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

رجب

رجب طیب اردوغان دو ساعت از ملکش بیرون زد. مردمان ملکش کودتا کردند. رجب طیب برگشت و گفت ( هوی... دو دیقه نبودیما... نه خبر ده؟ الان ادب تون می کنم.) هزار هزار آدم را گرفت و کشت و انداخت توی گونی.

همه هم گفتند عجب رجب طیب عقلمند و متخصص و قدرقدرتی. بلد است همه ی کارهاش را ردیف کند.

خودش رفت و خودش برگشت و خودش کودتایید و خودش گرفت و برد و کشت و بندید. توی تاریخ رجب ها هم اسمش را ته صف  نوشتند که بماند یادگاری.

ای سگ تو روحت رجب طیب که اینقدر مردم را خر فرض کردی.

پسرک از توی کتاب فارسی اش شعارهای زمان انقلاب را با آهنگی که خودش دلش می خواهد می خواند:

ای شاه خائن آواره گردی. خاک وطن را ویرانه کردی...

مرگ بر این سلطنت پرفریب.

هرچه آهنگ و لحن را یادش می دهم باز با لحن خودش می خواند.


قاطی کردم. تاریخ ترکیه و شاه را قاطی کردم.لابد این هم تقصیر قرص هاست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.