پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

زمین سوخته

قصه ی شب ها و روزهای سه ماه اول جنگ ایران و عراق در اهواز،دستمایه ی زمین سوخته است. وقوع جنگ با خبرهایی که با قلدرمآبی و افتخار از تلویزیون عراق پخش می شود و شایعات دهان به دهان ساکنان مرزی پیش بینی می شود. در حالی که مردم از تعداد تانکهایی که ارتش عراق لب مرز مستقر کرده، و تلویزیون عراق تصاویر پاسگاه مرزی ایرانی خلع سلاح شده حرف می زنند، حکومت نوپا وقوع جنگ را انکارمی کند و از مردم می خواهد که آرام باشند و شایعات را باور نکنند. هواپیماها در اقدامی هماهنگ فرودگاه های اصلی کشور را بمباران کرده اند و شبانه روزی شهرهای خوزستان را می کوبد و امان نفس کشیدن نمی دهد به مردم. اهوازی ها مطلع از هجرت دسته دسته و پریشان مردم خرمشهر و سوسنگرد و آبادان، بین رفتن و ماندن مرددند. عده ای خانوادگی تن به هجرت از وطن می دهند و عده ای چند پاره می شوند. زن ها و بچه ها را می فرستند و مردها می مانند تا هر روز در ادارات حاضر شوند، مبادا به جرم غیبت از محل کار در دادگاه نظامی محاکمه و اعدام شوند. مردم در ایستگاه قطار به جامه و گریبان مسافران می آویزند و با ناسزا و ناله و نفرین به تبعیض در فروش بلیط اعتراض می کنند. زنی خانه اش را اتاق به اتاق در اختیار همسایگان خانه ویران شده قرار می دهد و در مقابل مردی انبار انبار جنس احتکار می کند و روزی چندبار قیمت اجناسش را بالا می برد.

روایت ساده و خطی این سه ماه، عاری از تکنیک های فاخر داستان نویسی، چنان در ذهن و روان خواننده رسوخ می کند و درد و رنج را به نمایش می گذارد که نمی شود داستان را  از فرط هجمه ی غم یک نفس خواند.

واقع گرایی در روایت این داستان موج می زند. برخلاف داستان های نسل دوم به بعد  ،جنگ تقدس ندارد، انتقاد و اعتراض به آن موجب مجازات نیست. جنگ نفرت انگیز و زشت است. زشت مطلق.دست و پا و سر و امعاء و احشای مردم، زنده زنده کف زمین و لای آجرهای خانه های رمبیده برابر چشم خواننده است. این داستان چندان کاری به بعد عقیدتی جنگ ندارد. مردان جوانی که راهی میدان می شوند رفته اند که از خانه و شهر و خانواده شان وفاع کنند. جنگی نابرابر.جنگ تن در برابر تانک، تن در برابر میگ، تن در برابر خمپاره و راکت. این مردان رزمنده بشدت قابل دفاع و  ستایش اند. 

ارتش تکانی خورده، سپاه خودی نشان می دهد و تانک ها را تا حدودی مهار می کنند. اما قادر به مقابله به نیروی هوایی عراق نیستند. روزی که هواپیما بمب برسر مردم نریزد ترس از ناپیدایی زمان حمله مردم را از ترس می کشد.  زمین سوخته داستان رنج عظیم مردمان وطن از دست داده است.

تجربه ی زیسته ی احمد محمود از رودررویی با جنگ ، زمین سوخته را از تصاویر عینی و انتقال دلهره و هراس غنی ساخته.

زمین سوخته

احمد محمود

انتشارات معین

-هر کدام از اهالی این کشور قصه ی زمین سوخته را باید بخوانند و بدانند.

-ویرانی و بحران و تشویش چیزی نیست که آدم عقلمند برای هموطنش بخواهد. خواهندگان این مصایب بیمارانی لاعلاج اند با عطش خونخواری.

-آدمها در گذر زمان ، رنگ و شکل لباس شان عوض می شود. آداب انسانی و غیرانسانی، اخلاقیات و غیراخلاقیات همچنان بین نفوس عالم زنده است و می بالد. میل به کشتار، احتکار، ظلم، تهمت و حق خوری همواره بین آدمیان بوده و هست. و البته خواهد بود.

-خانه های خالی شده ی مردمان فرار کرده از بمباران را در روز روشن بار می زنند و می دزدند.

-مردم دست به کار شده و دزدها را مجازات و تیرباران می کنند.

-نادیده رفتن مردم و عدم صداقت در بیان واقعیت، آفتی بود که همواره در این دیار ریشه داشت.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.