طی یک اقدام انتحاری دیروز رفتم بین مریض اونقدر نشستم تا ویزیت شدم. الان منگ منگم. سرم برای خودش میره، تنم برای خودش.
به دکتر گفتم: (داروها خواب آوردن؟)
گفت: ( نه زیاد! )
با (نه زیاد) ش ساعت 12 ظهر بیدار شدم.
دکتر بداخلاق!
برم به بقیه ی خوابم برسم!
سلام ... خب باید هزار بار شکر کرد که خواب آور نبود... یه ذره خواب میارن بعضی از داروها ....در عوض حالتونو خوب میکنن ....اگر شاید ...مامانم میگه ...
ممنون از لطفتون
کتاب پشت کوچه های تردید روتازه تموم کردم.دوستش داشتم.به جای مریض شدن و قرص خوردن بیشتر بنویسید لطفا.
خوشحالم که خوش تون اومده و ممنونم که خوندینش.قربون محبت تون. خب منم بجای مریض شدن و قرص دلم می خواد برقصم
سلامخدا رو شکر بالاخره قبول کردید که به کمک دکتر نیاز دارید.لطفا خودسر دارو رو قطع نکنید
سلامممنون از لطف توننه قطع نمی کنم
سلام ...
خب باید هزار بار شکر کرد که خواب آور نبود...
یه ذره خواب میارن بعضی از داروها ....
در عوض حالتونو خوب میکنن ....اگر شاید ...مامانم میگه ...
ممنون از لطفتون
کتاب پشت کوچه های تردید روتازه تموم کردم.دوستش داشتم.به جای مریض شدن و قرص خوردن بیشتر بنویسید لطفا.
خوشحالم که خوش تون اومده و ممنونم که خوندینش.

قربون محبت تون.
خب منم بجای مریض شدن و قرص دلم می خواد برقصم
سلام
خدا رو شکر بالاخره قبول کردید که به کمک دکتر نیاز دارید.
لطفا خودسر دارو رو قطع نکنید
سلام
ممنون از لطف تون
نه قطع نمی کنم