پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

صحت خواب

طی یک اقدام انتحاری دیروز رفتم بین مریض اونقدر نشستم تا ویزیت شدم. الان منگ منگم. سرم برای خودش میره، تنم برای خودش.

به دکتر گفتم: (داروها خواب آوردن؟)

گفت: ( نه زیاد! )

با (نه زیاد) ش ساعت 12 ظهر بیدار شدم.

دکتر بداخلاق!


برم به بقیه ی خوابم برسم!

نظرات 3 + ارسال نظر
آرمناک.آرشا سه‌شنبه 7 آبان 1398 ساعت 13:51

سلام ...
خب باید هزار بار شکر کرد که خواب آور نبود...
یه ذره خواب میارن بعضی از داروها ....
در عوض حالتونو خوب میکنن ....اگر شاید ...مامانم میگه ...

ممنون از لطفتون

سهیلا شنبه 4 آبان 1398 ساعت 08:21 http://Nanehadi.blogsky.com

کتاب پشت کوچه های تردید روتازه تموم کردم.دوستش داشتم.به جای مریض شدن و قرص خوردن بیشتر بنویسید لطفا.

خوشحالم که خوش تون اومده و ممنونم که خوندینش.
قربون محبت تون.

خب منم بجای مریض شدن و قرص دلم می خواد برقصم

اعظم پنج‌شنبه 2 آبان 1398 ساعت 15:32

سلام
خدا رو شکر بالاخره قبول کردید که به کمک دکتر نیاز دارید.
لطفا خودسر دارو رو قطع نکنید

سلام
ممنون از لطف تون
نه قطع نمی کنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.