پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

سفر سلامت

سلام سلام بسیار بسیار حال کردم با نوشته تون یعنی نمی دونم چطور لایک کنم و چی بگم که احساساتم کامل بیان کنه ولی عالی بود توهم ما ایرانیا ، بسته نگه داشتنمون من که خیلی درگیرش نیستم ولی همین الانشم می گن کلی ادم نمی تونن از پس هزینه های تحصیل بربیان با این آموزش رایگانشون خدایا همیجوری هم داریم زیاد می شیم چرا عرضه رفتن از مملکت نداریم

***

خدایی یه روزم بیاین از این ادمایی که شعار وطن پرستی و کجا بریم و اینجا وطنمونه و ... به همین سبک بالا بدین (حتی اگه خودتون جز این دسته هستین می تونین که از زبان من حرف بزنین) کمی دلم خنک شه من عرضه شو داشتم (زبان بلد بودم تخصص کاری رو داشتم ) لحظه ای تردید نمی کردم تو رفتن این مملکتم می زاشتم واسه عشاق وطن خانواده و خاک و ...


****************************************


بهتره به جای جواب دادن توی کامنت ها ، اینجا در موردش حرف بزنم.

من هم تا چندسال قبل مدام توی گوش بچه ها می خوندم باید برید.باید برید. باید برید. الان اونقدر مصر نیستم. بدم نمیاد که شرایطی پیش بیاد برای رفتن بچه ها.اما با چیزهایی که مد نظر منه.

با اون بخش از وطن پرستی مشکلی ندارم. اما دلیلم فرق می کنه. یه وقتهایی آدم وطنش رو هم میذاره و میره . وقتی که اونقدر تحت فشاره یا اونقدر احساس عدم امنیت مالی و جانی و عاطفی می کنه. منتهی من میگم رفتن به چه بهایی؟ هرجور شده فقط بری که اینجا نباشی؟

مثلا من پسرم رو بفرستم بره. هرجوری شده. بدون پشتوانه ی مالی. بدون اینکه مطمئن باشم می تونه از پس خودش بربیاد. آیا اونقدر قوی هست که سالم بمونه؟ اونقدر با اراده هست که دنبال ارتقای زندگیش باشه و عمرش رو تباه نکنه؟ یا خودمون هرطوری شده، با هر شرایطی بریم و اونجا توی خرج و مخارج دربمونیم و راه پس و پیش نداشته باشیم.اینطور رفتن رو نمی خوام. اگه آدم از آینده ی پیش روی خودش مطمئن باشه، حالا چند درصدی هم ریسک کنه و  بره. اما وقتی نه تخصصی داری که بتونی باهاش کار کنی، نه اعتبار و احترام بین المللی یی برات مونده، بری چیکار کنی؟بری بیفتی به کارهای پست؟ فقط خورد و خوراک بخور و نمیر؟

این برای آدمایی که تحصیلات و تخصص ندارن.

چند نفر رو بگم که از نزدیک میشناسم که با تحصیلات عالی رفتن دنبال تحصیلات تکمیلی؟ دانشجوی دکتری ان و شغل هم دارن. اینها طبق گفته های خودشون تمام ساعات مفید روز رو درگیر کار هستن. روزهای تعطیل کمتر به تفریح و خودشون می پردازن. چون می خوابن تا خستگی شون دربره( از عادات تن پروری ما ایرانی ها).

نه اینکه هر کی بره ناچاره با فلاکت زندگی کنه یا هر تحصیلکرده ای که بره فقط باید مثل ربات کار کنه، اما  این طوریش هم هست.

در کل میگم هرکی جرات و جسارت شروع یک زندگی جدید،  ولو شروع از صفر رو داره بره و آینده ی خوبی برای خودش بسازه. هر کی می تونه با مشکلات دوری و تنهایی و کار زیاد خودش رو  وفق بده هرچه زودتر بره. وگرنه بمونه تا شرایطش جور بشه.

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه یکشنبه 28 مهر 1398 ساعت 08:45

دقیقا یعنی نباید رفت به هر قیمتی ولی اینکه مثلا بهایی باشی و اینجا زندانی و اذیت شی و اون طرف هم امکان رفتن و بهتر زندگی کردن داشته باشی بعد به زور بگی وطنمه و ال و بله به نظر من مسخره است یا اینجا متخصص باشی و قدر کارتو ندونن و اصرار داشته باشی با شعارهای وطن پرستی بمونی رو نمی تونم قبول کنم و البته که اونام یه نظری دارن و قابل احترام والا منم با نظر شما به شدت موافقم که بستگی به شرایط و توانمندی هات داره

کاملا درسته. وقتی جایی امنیت نداری یا نمی تونی حتی ادامه تحصیل بدی، نمی تونی بمونی.
آقا اگه کسی یا جایی از آدم حمایت مالی می کنن، همین الان بریم دستجمعی.
والله!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.