پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

تخیل بچه

امروز می گفت:

آقای فلانی( این یکی معلم امسالش است)به من توجه خاصی داره. بهم گفت از بچه ها درس بپرسم. خیلی بهم احترام میذاره

گفتم: خب لابد قابلیت خوبی در تو دیده.

لبخند زد. گفتم:

-پس بالاخره یکی پیدا شد که توی دلت جای آقای (...)/ معلم پنجمش/ رو بگیره.

فورا گفت:

-نخیرم. جای آقای (...) رو هیچ کس توی این دنیا نمی تونه بگیره.

-خب تو که نمی بینیش. نمی بینی هم فراموشش می کنی

گفت:

-خب نبینمش. دلم که براش تنگ میشه. خیلی هم تنگ میشه. تخیل که می تونم بکنم در موردش. همیشه هم وقتی دلم براش تنگ میشه در موردش تخیل می کنم. برای همینم سه شب پشت سر هم خوابش رو دیدم. فکر کنم اونم خواب منو ببینه. اگه هم خواب منو نبینه من هیچ وقت فراموشش نمی کنم. جاشو هم با کسی عوض نمی کنم.



آقا من هم ظهر  موقع شنیدن این حرفها، هم الان موقع تایپ کردنش  گریه م در اومد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.