دیگه کم کم وارد فاز جدید پروژه ی اتاق تکونی شدیم.
اولی:
-مامان...؟ این جامدادی های زشتت چی ان نگه داشتی؟ برو سه تا جامدادی ست بخر.اینا رو بنداز دور.
-مامان...؟ اصلا چرا مداد رنگی های کوتاه و درب و داغونو نگهداشتی؟ برو یه جعبه ی نو بخر و اینا رو بنداز دور.
-مامان...؟ اینا قراره روی دراور بمونه؟ شکل اتاق زشت میشه. بر دار.الان این قوطی های فلزی چی دارن؟ گوشواره و دستبند؟ تو که همیشه استفاده نمی کنی. بذار توی کارتن بذار زیر تخت خودتون.
-مامان...؟ اینایی که توی اتاق من ( ها ها اتاق من. اینجا اتاق همه ست )، گذاشتین واقعا استفاده ی کاربردی ندارن. میشه حذف شون کنی کلا؟
-مامان...؟
دومی:
-اتااااااااااااااااااااااااق من!!! اینجا اتاااااااق منه؟ پس شما اینجا چیکار می کنی؟
-مگه روی در نزدم ورود ممنوع؟
-اون علامت رو برای شماها زدم ها. وگرنه خودم که بلدم معنی ورود ممنوع چیه.
-نه نه... بیا توی اتاق. شوخی کردم. اتاق منه اما تو هم می تونی بیای. بعضیا حق ندارن بیان.
-به اتاااااااااااااااااااق من که مال منه خوش اومدین. کاری داشتین؟
----------------------------------------------------------
فکر کنم باید هر دو رو بفرستم توی انباری دو متری پارکینگ تا هردو ایستاده بخوابن و قدر عافیت رو بدونن!
واقعا.