فکر کن اگه باهاشون رفته بودم ثبت نام تا الان برنگشته بودم خونه. پسرک گشنه و تشنه می اومد خونه و ویلون و سیلون می شد.
البته که گرسنگیش رو با گوگل کردن!! کابینت ها و رد زنی خوراکی ها برطرف می کرد و سراغ همه ی سوراخ سمبه های پیدا و پنهان هم می رفت.
نه اینکه همین الان هم پدر تلویزیون رو با کانال یابی دستی و حذف و اضافه ی واحدهای تصویری( چه همه چی دانشگاهی شد ) در نیاورده!!!
عنوان پست برگرفته از جملات گهربار همسر و پسرجان می باشد!!!!
مبارکه، حالا بعد روزنگار، میشه سلسله اتفاقات من و دانشگاه پسرم.... البته نمیدونم آزاد یا دولتی.. چون اتفاقاتشون خیلی فرق داره


از قضا از همین دیروز شروع کرده به حماسه آفرینی. هنوز توی شوک ام